شنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۴

جبرواختیار

آیا ما فقط یک آیندهء ممکن داریم؟ آیا مطمئنید که ما دقیقا یک تاریخ داشته ایم؟ آیا فقط یک حال داریم؟ جواب: بله، بله، بله. اینجا و اینجا را ببینید.
فردا اتفاق های مختلفی ممکن است بیفتد. اما 20 سال دیگه خواهم دانست که در این فردا کدامش اتفاق افتاده. پس، مشخص است(خواهد بود) فردا چه اتفاقی می افتد. فقط کمی طول می کشد که از آن مطلع شویم؛ فقط آن را نمیدانیم. ندانستن همان اختیار است.
اختیار وجوددارد، چون نادانی وجوددارد. اگر نادانی نبود و همه چیز را میدانستیم صورت مساله پاک می شد، هر کاری می خواستیم میکردیم. دیگر ناراحتی نبود. شاید خوشحالی هم نبود.
ربطی به فیزیک هم ندارد. فردای من مشخص شده باشد، من آن را نمیدانم و تعیین شده است. بخشی از نوار است که بزودی پخش می شود.
اما چه اهمیتی دارد؛ اینکه، آن بخش هنوز-پخش-نشده نوار،" آیا اکنون نوارخام است؟" چه اهمیتی دارد؟

آینده نادانی است. نادانی درباره یک عدم است. آینده هرگز وجودندارد، پس من در هر لحظه ام باید انتخاب کنم که کدام در مقابلم را باز کنم. بسته به انتخاب من، با هر عملم، دنیای جدیدی در جلوی رویم ساخته می شود که زان پس، آن برقرار خواهد بود.
اگر در دنیا من وجود دارد، پس من و غیر من از هم جدا میشوند، پس آنچه میدانم از آنچه نمیدانم جدا می شود و همزمان با من، انتخاب بوجود می آید.
وجود یک من برای من، شرط لازم و کافیست برای وجود انتخاب (و اختیار).
هرکس قائل به جبر است، من خود را انکار کرده؟
من از سرنوشت می ترسم و به جنگش می روم. او بزودی من را نابود می کند. مهم نیست. من کار خودم را می کنم

من از سرنوشت می ترسم و به جنگش می روم. او بزودی من را نابود می کند. مهم نیست. من کار خودم را می کنم
در رویکرد پراگماتیستی به انجام یک کار، قدم ها کوچکند
و در ایده آلیستی، کل کار در یک قدم بلند
هر دو به دنبال انجام کارها اند.
وهر دو به دنبال پرفکشن: اولی، پرفکشن پیش از شروع، و دومی، پرفکشن پس از شروع
اولی میگوید: باید پیشبینی کرد، دومی میگوید: باید امتحانش کرد.
دو جور مفهوم داریم: 1-مفهومهای دوزاری و 2-مفهومهای شیرفهم-لازم

مثال:
1- اینکه ا.خ. منظورش این بوده، که کاری کنه که جلسه سه شنبه تشکیل نشه (بعدش میگیم: آهان پس بگو!!)
2- اینکه الگوریتم دایکسترا چطور کار میکنه. یا تعریف حد و مشتق در آنالیز (بعدش میگیم: کم کم دارم میفهمم)

1-اون مفهوم هایی که دوزاری اند، برای فهمشون، باید دوزاری یارو بیفته، دیگه بعدش هر توضیحی اضافیه.
2-اون مفهوم هایی که شیرفهم-لازم اند، برای یاد دادنشون لازمه مفهوم رو به طرف شیرفهم کرد. در مورد این مفهوم ها، همشون رو با جزئیاتشون باید صدها بار تکرار کرد تا عادی شوند. و مثل دسته قبلی اتمی نیستند بلکه ترکیبی هستند و شکستن آنها به اجزاشان هیچ کمکی به فهمشان نمی کند (مثال الگوریتم و تعریف های ریاضی).
بعد از صد سال هم تعریفش رو مرور کنی باز هم چیز میفهمی. برعکس اونیکی که بعد از گفتن "آها" دیگه تمومه.

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۴


زمان حال گرامری در یک نامه، زمان نوشته شدن آن است، نه زمان دریافت آن (در صورتی که زمان دریافت معلوم باشد).

سه‌شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۴

من تو هپروتِ عملگرا شدن هستم، اونوقت فرجودیان اونقدر وظیفه شناسه که بیمارستان بستری میشه بابتش.
و عصر همون روز کلاسشو تشکیل میده ...
امروز TA شدم!

برای اولین بار، بالاخره TA هم شدم!
(خوب البته الان یادم اومد یک بار هم 7 سال پیش -یک جلسه)

شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۴

برای من، اگر یک دلیل برای ادامه وب لاگ وجود داشته باشد، آن، ناصر فرزین فر (داستان کوتاه) است.