جمعه، دی ۰۸، ۱۳۹۱

رسم است كه براي انتقاد سياسي به فساد اقتصادي توجه ميكنند. اما فساد اقتصادي بيش از حد مهم شمرده ميشود. در كنفرانس مهمي كه در مورد توسعه برگذار شده بود شنيدم كه در يك تحقيق كه توسط سازمان ملل انجام شد، به اين نتيجه رسيدند كه سالها مبارزه با فساد اقتصادي در كشورهاي توسعه نيافته منجر به بهبود اوضاع آن كشور ها و توسعه پيدار در آن ها نشده است. به نظر مي آيد كه عامل ديگري اساسي تر از فساد اقتصادي است. علت چيست؟
علت به نحوه مديريت و توانايي اداره برمي گردد (و به قول آقاي خيمه دوز به رويكرد و سبك حل مساله توسط زمام داران). در هنگام تحليل و عيب يابي يك سيستم سياسي، توانايي ، قابليت اداره ، ظرفيت اداره كشور و كارامدي حكومت فاكتور تعيين كننده تري از ساير عوامل سياسي و اقتصادي است. شواهد مربوطه بعدا ارائه ميشود.

پ.ن. حالا بريد هي انقلاب كنيد. و ديوار گلي و از اين چيز ها خراب كنيد. بجاي اين كار يك كلاس آموزش حل مساله بگذاريد.

سه‌شنبه، دی ۰۵، ۱۳۹۱

كريسمس: قراري براي شادي بصورت همگاني و همزمان

مسيح هم براي تغيير *ساختارهاي قدرت*(١) آمد. لازمه ي اصلاح اجتماعي تغيير ساختارهاي قدرت است. براي تغيير ساختار قدرت موجود، بايد يك ساختار جديد قدرت بنا شود. سيستم كليسا بوجود آمد. ساختار قدرت، تعطيلات يعني زمان خوشي و جشن براي مردم را هم ايجاد و تعريف ميكند. زماني تعيين ميشود كه مردم *جايز* هستند خوش باشند و كار نكنند و غيره. اين، به هر شكلي پياده سازي شود يا دامن زده شود، موجب ميشود قضاوت مردم از تجربه زندگيشان بهتر، و در نتيجه رضايت بيشتر (٢) براي مردم و دوام بيشتري براي ساختار هاي قدرت ايجاد مي كند. همچنين نياز به هردينگ(٣) برآورده و تخليه مي شود. به اين ترتيب، علاوه بر تجربه رضايت مندي بيشتر، نبض احساسات(٤) و بعضي غرايز مردم هم در دست دستگاه قدرت است (كه سطح بالاتري از اقتدار است)؛ چه روم باستان باشد چه دستگاه كليسا.
اين يك توضيح سهل و ممتنع است. (منبع: درصورت درخواست).

(١) ساختار قدرت: يعني سيستم اجتماعي اي كه تعيين كننده اين است كه چه كسي بر چه كسي قدرت (و اختيار، و نيز چه حقوقي) دارد. وجود يك ساختار قدرت پايدار لازمه ي برجا ماندن جوامع است. بعلاوه پديد آمدن ساختار قدرت ميان كوچكترين تجمع از افراد، اجتناب ناپذير است.
(٢): Kahneman: قضاوت ما در مورد خوشايندي يك تجربه، توسط نقطه اوج آن تعيين مي شود (و نيز پايان آن): peak-end rule.
(٣) Herding : مشاركت در احساسات گروهي. همچنين اعمالي كه به ابراز گروهي آن دامن ميزند. (جو زدگي؟)
(٤) به عكس، همچنين ممكن است زماني براي عزا تعيين شود.