خودم هم نمی دانم (یادم رفته!) چرا اینها توی ذهنم کنار هم قرار گرفت اما فکر کردم مربوطند. (این پست بر پایه بحث منطقی نبود).
بخضی از آن هم به "شخصیت" آدم ها و جهت گیری آنها بر میگردد. بعضی ها دوست دارند چیزی را پیدا کنند و باور کنند، و بعضی شکاک تر یا بی اعتماد ترند، و بعضی به دنبال رویاهاشان می روند (چیزی که از نظر دیگران نام رویا می گیرد).
این رو می تونم اضافه کنم که منظورم از باور، تعصب بود و منظور از رویا، تغییر و حرکت و خلاقیت و اینجور چیزها.
از این دو، یکی "ابزار" محافظه کاری است (برای تثبیت بیشتر یک ایده قدیمی) و دیگری ابزار نو گرایی (گرچه رویا ابزار ناقصی است). این، شاید نقص الگوهای ذهنی من را می رساند. باید چیزهای عملی تری مثل مشاهده و چالش و آزمون و خطا و ... را هم اضافه کنم. اما به گونه دیگری هم باید به هم مربوط باشند.
یک تقابل دیگرشان بین کسی است که وضع موجود را می پذیرد (نوعی تسلیم شدن) و دیگری که رویاهایش را رها نمی کند.
سابقه ذهنی من از باور بر میگردد به اینکه در فلسفه تحلیلی، عده ای روی مفهوم باور کار میکنند (امکان ورود آن به گزاره های منطق ریاضی را در نظر می گیرند). اما این برای من بیشتر صورت موجه شده ی یک نوع دگماتیسم است.
این پست شاهکار بود. به شهودت اعتماد کن. چه طور خودت قانع نشده. این یک دسته بندی عمود بر تمام باورهای دیگه است. یعنی می تونی مثلن کافر باشی ولی از رویابین تا معتقد رو پوشش بدی. یا مثلن مسلمون باشی و همین طور.
زمان که می گذره من رویابین تر می شم. در زمینه های اعتقادی البته. در مسایل اجتماعی و سیاسی برعکسه
۶ نظر:
good question!
I think I'm a dreamer more !
You know ....I have to be !!
I guess I a dreamer too! Why "have to"?
مبنای این دسته بندی چیه سهیل؟
خودم هم نمی دانم (یادم رفته!) چرا اینها توی ذهنم کنار هم قرار گرفت اما فکر کردم مربوطند. (این پست بر پایه بحث منطقی نبود).
بخضی از آن هم به "شخصیت" آدم ها و جهت گیری آنها بر میگردد. بعضی ها دوست دارند چیزی را پیدا کنند و باور کنند، و بعضی شکاک تر یا بی اعتماد ترند، و بعضی به دنبال رویاهاشان می روند (چیزی که از نظر دیگران نام رویا می گیرد).
این رو می تونم اضافه کنم که منظورم از باور، تعصب بود و منظور از رویا، تغییر و حرکت و خلاقیت و اینجور چیزها.
از این دو، یکی "ابزار" محافظه کاری است (برای تثبیت بیشتر یک ایده قدیمی) و دیگری ابزار نو گرایی (گرچه رویا ابزار ناقصی است).
این، شاید نقص الگوهای ذهنی من را می رساند.
باید چیزهای عملی تری مثل مشاهده و چالش و آزمون و خطا و ... را هم اضافه کنم. اما به گونه دیگری هم باید به هم مربوط باشند.
یک تقابل دیگرشان بین کسی است که وضع موجود را می پذیرد (نوعی تسلیم شدن) و دیگری که رویاهایش را رها نمی کند.
سابقه ذهنی من از باور بر میگردد به اینکه در فلسفه تحلیلی، عده ای روی مفهوم باور کار میکنند (امکان ورود آن به گزاره های منطق ریاضی را در نظر می گیرند). اما این برای من بیشتر صورت موجه شده ی یک نوع دگماتیسم است.
خودم هم قانع نشدم! کمک کنید!
این پست شاهکار بود. به شهودت اعتماد کن. چه طور خودت قانع نشده. این یک دسته بندی عمود بر تمام باورهای دیگه است. یعنی می تونی مثلن کافر باشی ولی از رویابین تا معتقد رو پوشش بدی. یا مثلن مسلمون باشی و همین طور.
زمان که می گذره من رویابین تر می شم. در زمینه های اعتقادی البته. در مسایل اجتماعی و سیاسی برعکسه
ارسال یک نظر