امروز روز خوبی بود. با فریدون صحبت کردیم درباره اینکه آدم ها چطوری میتونن باهم باشن و ایزوله نباشن. فریدون میگه آدم ها زیادی پراکنده شده اند- در کولونی های جدا از هم.
اینکه برای تولید فکر و تولید علم لازمه آدم ها باهم فکر کنن. جمع بشن و فکر کنن. بعدش درباره یونان باستان فکر کردیم،
درباره زمانی که سخنرانی فن روز شد . وسوفسطائیان پدید آدمدند و کلاس های فن بیان وجود داشت. و بعد سقراط پدید آمد. و بعد سقراط موجب افلاطون بزرگ شد (خودش بزرگ ترین متفکر محسوب می شود). و ارسطوی بزرگ هم شاگرد مستقیم افلاطون بود. آیا می شود دانشکده ریاضی یک آتن دیگر شود؟
من الان دارم به یک سایت شبکه اجتماعی فکر میکنم، که آدم ها را در یک بازی شریک کند...
شعر بینام پل
۴ سال قبل
۳ نظر:
-خوب آدم ها اگر با هم باشند که معلوم است ديگر ايزوله نيستند،اما شايد هم باشند،مگر اين که
در آن لحظه که ميخواهند با هم باشند،تماماً آن جا حضور داشته باشند،اينک و اينجا.
خوب اين در اين قضيه ی ارتباطات خيلی مهمه،که اگر هستی،باشی !
يک راه که دانشکده ی رياضی " آتن " جديدی،شايد هم حادثه اي نو باشد،ميتونه اين باشه
که راجع به مسائلی که ميخوايم فکر کنيم،وقت هايی رو مشخص کنيم و فکر کنيم و فکر کنيم و
فکر کنيم و صحبت کنيم !
منظور از "بازی"چيست؟
مقدمه یکم:
سهیل یک موجود تکرار ناپذیر است.
مقدمه دویم:
او اهل اندیشه هم داناست
مقدمه سه:
او میخواهد یک بازی بزرگ راه بیاندازد
نتیجه:
او حتما بازی ارزشمندی به راه خواهد انداخت که شبیه به هیچ بازی دیگر نخواهد بود
خوبه
ارسال یک نظر