امروزه در فلسفه و روانشناسی و غیره بیش از حد همه چیز را زبانی می دانند (خصوصا وقتی درباره ی نظریات لاکان، فروید، چامسکی و غیره می خوانید). مثلا امروز به گزاره های زیر برخوردم:
(...) آن درد ها ممکن است آشکار کننده ی (کلمات) ناگفته باشد.
(در روانکاوی) این نشانه های بیماری (سیمپتوم ها) هستند که وارد مکالمه با شما می شوند
نشانه های بیماری (...) می توانند کلماتی باشند که در داخل بدن گیر افتاده اند. (فروید)
نمی دانم این حساسیت بیش از حد به زبان و زبانی دانستن همه چیز (زبانی سازی مفاهیم؟) را چه کسی در اذهان ملت گذاشت. احتمالا تاثیر ویتگنشتاین بوده است. (اطلاعت من در این مورد کم است اگر کسی می داند بگوید) نقش سایه ی سنگین او من را یاد داگمای بطلمیوس در قضیه مرکزیت زمین می اندازد (که هزاروپانصد سال طول کشید).
همه اینها را گفتم که حالا بگویم یک جانشین برای نقش هایی که برای زبان در نظر می گرفتند وجود دارد...
(در اینجا توضیح قرار داده خواهد شد)
از لحاظ فلسفی به نظر می رسد که جواب می دهد اما هنوز متد علمی برای اثبات آن پیدا نکرده ام.
پ.ن. توضیح آن طولانی است و در یک پست نمی گنجد. فقط در یک جمله می توانم بگویم پترن های حاوی اطلاعاتی هستند که دارای عاملیت نیز هستند و ترکیب آنها فعالیت مغزی ما را تشکیل می دهد. نمیدانم اسمش چیست (اطلاعات ِ ژنریک ِ خودخواه؟) اما این موجود خیلی از خواص یک موجود زنده را دارد (مثلا می تواند جابجا شود) اما از جنس ماده نیست ولی در ماده تجلی میابد (که با توجه به ماهیت اطلاعاتی آن چیز عجیبی نیست). فرم های مختلفی دارد. این موجود در کلیت خود خواص و الگوهای رفتاری مشخصی دارد که در همه انواع گوناگون آن دیده می شود و این خواص قابل شناسایی هستند. مفاهیم مشابه آن زیاد پیشنهاد شده (از افلاطون تا دریدا و غیره) اما هر کدام فقط بخشی از خواص آن را بیان می کند.
۴ نظر:
فعلن صبر می کنیم
پست آپ شد
این که سختتر شد عزیز
True.
ارسال یک نظر