"به نظر من احتمالا این قضیه آن موقع شروع شد که سلوکیان به ایران حکومت می کردند و با خود جنبه هایی از فرهنگ یونانی را به ایران آوردند (بعد از اسکندر). ایرانی ها با وسواس سعی کردند که مظاهر بیگانه را از فرهنگشون بزدایند (آنچه امروز با نام غربی و شرقی می نامیم، طبیعتا ً با نام های دیگر وجود داشته). این شد که مبادرت به حذف هر آنچه غربی بود کردند (چیزی مثل واکنش خودایمنی در بدن). این باعث شد که مردم در مورد هر پدیده جدیدی سریع قضاوت کنند(قضاوت بیش از حد) و در مورد شرقی/غربی بودن منبع آن موضع گیری کنند (که مثلا یونانی است یا نه). این روحیات در کنار مبارزه به سبک پارتیزانی در نهایت به پیدایش اشکانیان منجر شد که فلسفه ی وجودی شان همین بود (ویکیپدیا را ببینید). این همچون ویروسی با ما ماند. و باعث شد همیشه نگاه به گذشته داشته باشیم (مثلا به ابتدای زمان هخامنشیان) بجای اینکه به آینده نظر کنیم. فردی مثل کورش قطعا به آینده می نگریسته. اما همه حکومت های بعدی در ایران به گذشته چشم داشته اند و این که مثلا دوران او را زنده کنند. در حالی که نگاه خود او و امثال او رو به آینده بوده است."
این نظر من در پاسخ به مطلبی از فردی به نام آقای شاملی بود.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
سهیل اتفاقن ایرانیا در پذیرش فرهنگ بیگانه ید طولایی دارند که لزومن هم بد نیست. در جایی خوندم که داریوش آشوری گفته بود اگر نبود آغوش باز ما برای پذیرش واژگان عربی الان زبان فارسی کلن نابود شده بود و بعد پیشنهاد داده بود حالا دیگه وقتشه در رو به روی عربی ببندیم و به روی زبانهای غربی باز کنیم
در مورد رسوم و فرهنگها هم همین بوده از مغولها یه چیز از یونانیها یه چیز - مثل کاشیکاری - البته همیشه در طرف مقابل هم بوده اند کسانی که سعی در مقابله داشتند با نفوذ فرهنگ بیگانه به نظرم وجود این آدما هم لازمه
اینکه در ویکیپیدیا نوشته من نمیدونم از چه منبعی هست ولی اشکانیان دست کم در حوزه ی دین خیلی باز عمل می کردند یعنی یه جورایی حکومتشون هم سکولار بوده و هم به شدت فدرال - کلن من خیلی شیفته ی اشکاینان هستم - با تکیه بر همینها بود که اردشیر بابکان تونست با تکیه بر اهرم مذهب مردم رو علیهشون بشورونه - ببین چه جالب تاریخ تکرار میشه
آره من هم شنیدم. پیچیده شد. بذار ببینم...
ببین ما از اونها گرفته ایم ولی فقط زمانی که مجبور شده ایم یا زمانی که فکر می کرده ایم از خودمان بوده.
در زمانهایی که عناصری با زور تحمیل شده طبیعتا راه فراری وجود نداشته. حدس میزنم یونانیها زور بکار نبرده اند یا به شدت اعراب نبوده.
حدس من این است که در قدیم، مثلا در پیش از سلوکی ها احتمالا پذیرا بودن بیشتر بوده (به نوعی اوپن مایندد تر بودیم).
اما بالاخره هر جامعه ای لازم داره چیزهایی رو وارد کنه و غیر قابل اجتناب است. اکثر عناصر تمدن مجبورند از بیرون اون جامعه بیایند چون هر جامعه ای همه ی نیازهاش رو تولید نمی کنه ( مثل آدمی که همه نیازهاش رو نمیتونه تولید کنه و از بیرون خرید می کنه). ولی این یک بار انجام می شود و وقتی وارد شد مردم فکر می کنند این که هست خودی است و بقیه بیگانه است.
اما بحث جالب شد. اول باید بدونم پذیرا بودن فرهنگ بیگانه رو با کی مقایسه می کنیم؟ مثلا اعراب فعلی؟ یا انگلیس؟ یا جا/زمان دیگر؟
سوال دیگری که مطرحه اینه که در چه مواردی پذیرش مان بیشتر بوده. مثلا فکر میکنم اینترنت در ایران باید از موارد خوب پذیرفته شده به حساب بیاد. اما بسیاری موارد دیگر اینطور نیست.
اینگه کسانی بیشتر سعی در مقابله داشتند صحیح است اما یک گرایش کلی عدم پذیرش رو من در همه کمابیش می بینم.
بستگی داره آزادی های اون زمان رو با زمان الان خودمون مقایسه کنیم یا با قبل از اشکانیان.
اشکانیان برای من هم جالبند چون اولا کمتر به ما در موردشان گفته اند و در ضمن به نظرم میاد که از بقیه جالب تر بوده است اما به طرز مرموزی کمتر در موردشان می دانیم.
اما آن آزادی ها احتمالا به خاطر زمانهای قبلی (هخامنشیان) و سلوکی ها بوده که در هردو آزادی مذهب خیلی زیاد بوده تا اونجا که من می دونم.
به نظر من این گرایش های ملی (البته نه به معنی ناسیونالیسم مدرن بلکه به معنی ایرانی گرایی که همیشه داشته ایم) از اشکانیان تشدید شد و رشد کرد و اونقدر رشد کرد که ساسانیان توانساند آن را مبنایی قرار دهند برای بنیان گذاشتن یک سلسله جدید و عبور از اشکانیان!
فکر می کنم بنیاد اصلی ساسانیان بر ۱-بازگشت به گذشته و ۲-مذهب بوده است.
شاید حتی بشود گفت قدرت بالایی که بدست آوردند هم بخاطر بکار بردن این گونه روش ها برای انگیزه دادن و بسیج مردم و تمرکز منابع/عوامل قدرت بوده. ولی در دراز مدت اینها (و عوامل دیگر) اثر فرسایشی در تمدین به وجود آوردند. (باید بیشتر فکر کنم ببینم این حدس ها درسته یا نه).
ارسال یک نظر