مسيح هم براي تغيير *ساختارهاي قدرت*(١) آمد. لازمه ي اصلاح اجتماعي تغيير ساختارهاي قدرت است. براي تغيير ساختار قدرت موجود، بايد يك ساختار جديد قدرت بنا شود. سيستم كليسا بوجود آمد. ساختار قدرت، تعطيلات يعني زمان خوشي و جشن براي مردم را هم ايجاد و تعريف ميكند. زماني تعيين ميشود كه مردم *جايز* هستند خوش باشند و كار نكنند و غيره. اين، به هر شكلي پياده سازي شود يا دامن زده شود، موجب ميشود قضاوت مردم از تجربه زندگيشان بهتر، و در نتيجه رضايت بيشتر (٢) براي مردم و دوام بيشتري براي ساختار هاي قدرت ايجاد مي كند. همچنين نياز به هردينگ(٣) برآورده و تخليه مي شود. به اين ترتيب، علاوه بر تجربه رضايت مندي بيشتر، نبض احساسات(٤) و بعضي غرايز مردم هم در دست دستگاه قدرت است (كه سطح بالاتري از اقتدار است)؛ چه روم باستان باشد چه دستگاه كليسا.
اين يك توضيح سهل و ممتنع است. (منبع: درصورت درخواست).
(١) ساختار قدرت: يعني سيستم اجتماعي اي كه تعيين كننده اين است كه چه كسي بر چه كسي قدرت (و اختيار، و نيز چه حقوقي) دارد. وجود يك ساختار قدرت پايدار لازمه ي برجا ماندن جوامع است. بعلاوه پديد آمدن ساختار قدرت ميان كوچكترين تجمع از افراد، اجتناب ناپذير است.
(٢): Kahneman: قضاوت ما در مورد خوشايندي يك تجربه، توسط نقطه اوج آن تعيين مي شود (و نيز پايان آن): peak-end rule.
(٣) Herding : مشاركت در احساسات گروهي. همچنين اعمالي كه به ابراز گروهي آن دامن ميزند. (جو زدگي؟)
(٤) به عكس، همچنين ممكن است زماني براي عزا تعيين شود.
شعر بینام پل
۴ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر