شنبه، تیر ۱۶، ۱۴۰۳

پاسخ به سوالی در مورد جستجو برای درمانگری

در یک گفتگو ... به نظر من، این مساله که آیا کسی که مشکلی را دارد، میتواند مساله ای را حل کند یا نه (A)، را از مساله ی انتخاب درمانگر (B)جدا کنید. مساله A، میتپاند یک مساله ی علمی پیجیده باشد. و در هزاران instance از مشکل با ماهیت های مختلف، جوابهای مختلفی هم دارد. میتواند مساله ای عمیق باشد. اما مساله ی B، (مناسب بودن درمانگر برای شما)، یک مساله عملی است که میخواهید وقت و عمر و پول خود را تلف نکنید. اگر جواب به Aآسان باشد، میتپاند یکی از استراتژیهای جستجو برلی حل نساله ی B باشد: مثلا از آن استفاده کنید و ببینید که آن مشکل را دارد یا نه. اما این تنها استراتژی نیست. در حقیقت با سوال A، میخواهید پاسخ به B را آسانتر کنید: یعنی قبل از ورود به رابطه با درمانکر، از قضیه A استفاده کنید، تا نتیجه ی B را پیش بینی کنید. اما A، ممکن است سوالی سخت تر از B باشد. همچنین A تنها راه نیست. فقط شاید مجموعه ی جستجو ی شما را ممکن است کمی کوچکتر کند. همچنین، آیا شما مساله خود را دقیقا میدانید؟ اگر مساله خود را به معنای واقعی میدانستید، حل آن را هم میدانستید. کاهی، به مساله ی واقعی اصلی، نابینا و blind هستیم. در رواندرمانی، اکثر اوقات، دانستن دقیق صورت مساله، معادل دانستن راه حلش است. به نوعی، تشخیص، قسمت یخت تر از درمان است. مثال ساده شده: اگر کسی بداند که فلان باکتری مسوول مشکلش است، معمولا تهیه دارو برای درمانش، قسمت آسان کارش است. هم جستجو کننده، و هم درمانگر، ممکن است به جیزی نابینا باشند. حالا اگر مبنای جستجوی خود را، چیزهایی که میدانید، قرار دهید، ممکن است پیدا کنید. در نهایت، باید کاشف و جستجوگر باشید: Explorer Discoverer Scientist Curious مثل یک دانشمندی که قرار است چیزی کشف کند. نه به دنبال جوابی که از دیگران بپرسد. یک ایراد دیگر به این رویکرد این است که، اگر کسی آن مشکل را نداشت، نمیدانید که آیا از ابتدا آن مساله برایش نبوده، یا وارد آن شده و حل کرده و بیرون آمده. به نظر من، کسی که آن مساله، و یا مشابهش را داشته، و از آن بیرون آمده، میتواند گزینه ای برای درمان باشد. اما گاهی این هم نیست. طبق مشاهدات این جانب، گاهی، درمانگر های غیر ایرانی، برای مسائل ما ایرانیها بهتر هستند. لااقل برای بعضی مسایل. و احتمالا ممکنه یک ایرانی هم برای بعضی مسائل که آنها بهش نابینا هستند خوب باشد. کلا به نظرم تنها راه، در پیش گرفتن رویه ی یک کاشف است ( هم به معنای explorer و هم به معنای discoverer ). مرکز تصمیم هم باید خود فرد باشد.

هیچ نظری موجود نیست: