در تایید صحبتتان؛ تک بعدی شدن را همه میگویند، اما لزوما بد نیست. یک نظریه است که در کتابی بنام انسان تک بعدی از هربرت مارکوزه کرفته شده. موضوع کتابش هم این نیست. البته کامل نخوانده ام. اما یک نظریه و کتاب را مردم اصل مسلم گرفته اند. که به هر قیمتی، باید چیزی موسوم به «تک بعدی بودن» را باید جلوش گرفته باشه. تک بعدی بودن نه خوبه و نه بده. نمیدونم چرا ورد زبان همه شده، و به شعار تبدیل شده. اینم شده مثل شعار دیگری که میگه «ما نباید چرخ را دوباره اختراع کنیم». و فرض میکنند که همه باید با نظرشان موافق باشند.
نام کتابه هست:
انسان تک بعدی
One Dimensional Man
یا
انسان تک ساحتی
( که به نظرم ترجمه اشتباهی است، هرچند عنوان جالبی به نظر میرسد، اما موضوع کتاب در مورد ساحت ها نیست).
این را هم مثل بقیه چیزها باید نقد کرد، اما مطمینم افرادی که این اصطلاح را بکار میبرند ، این را نخوانده اند. و فقط حاشیه ی جلدش از دور در کتابخانه ای دیده اند.
منظور مارکوزه، بیشتر نقد مصرف سیستم تک معیاری است، با یک طرز تفکر و معیار و روش برای تعریف کارایی، ارزش، کارکرد و غیره، که منجر به هژمونی ، مصرف گرایی، و نوع خاصی از غدم تکثر در انواع تفمر و انواع نقد شده. و در نتیحه، منحر به پیشرفت جوامع صنعتی، در یک بعد خاص است. در یک کلام، منظورش چیزی شبیه نوعی ایدئولوژی است.
پس از این به بعد، هرکسی گفت آدم نباید تک بعدی باشه، بپرسید منظورش چیست، و یا اینکه منبع و نظریه کلی تری که اون حرف را میزنه را بگوید، و یا در مورد تظریه اش توضیح بدهد.
گویا همه درباره نظریه ای صحبت میکنند که نظریه اش وجود ندارد. این هم یک ایده است، و مثل بقیه باید باز شود و فهمیده شود. وگرنه صرفا تکرار طوطی وار یک ایده خواهد بود.
خلاصه اینکه، منظور مارکوزه، انتقاد جامعه ی تک بعدی است، و نه انتقاد از افراد تک بعدی. یک نظریه ی انتقادی برای انتقاد از جامعه ها است، نه افراد (یعنی فکوسش اصلا بر تک بعدی بودن افراد نیست).
وقتی این را نیشنویم، هر کسی برای خودش برداشت متفاوتی میکند، و ادامه ی بحث را با ذهنیتی پیش میبرد، که فرض میکند یک فهم مشابهی بین کپینده و شنونده در تعریفش وجود دارد.
اما مهنر اینکه، این پدیده ی «مورد ادعا» هیچوقت خوب باز نشده.
لااقل مارکوزه در این مورد نگفته. دیگران خم معمولا چیزهای دیکری وارد میکنند که اونها هم نخاله هایی واذدش میشود. و نیاز به یک نوشته کدون است، تا چیزی پایه بحث قرار بکیره. یا اینکه به نحوی، حسابی باز شده باشه و در بک پروسه ی گفتگویی، باز ( دیکشنستراکت و ریکانستراکت و ریپرودیپس بطور منطقی) شده باشد.
تک بعدی بودن یا نبودن، اولا مبهم است. اما تپصیه کننده، بعد از تعریف آن، باید زحمت بکشد و آن را تعریف و تبیین کند. و تا این بحث را باز نکند، انتظار نباید داشته باشد که انداختن کارت «تک بعدی نباشیم» ، بر شنوده تاثیر بگذارد.