چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۴

امروز روز خوبی بود. با فریدون صحبت کردیم درباره اینکه آدم ها چطوری میتونن باهم باشن و ایزوله نباشن. فریدون میگه آدم ها زیادی پراکنده شده اند- در کولونی های جدا از هم.
اینکه برای تولید فکر و تولید علم لازمه آدم ها باهم فکر کنن. جمع بشن و فکر کنن. بعدش درباره یونان باستان فکر کردیم،
درباره زمانی که سخنرانی فن روز شد . وسوفسطائیان پدید آدمدند و کلاس های فن بیان وجود داشت. و بعد سقراط پدید آمد. و بعد سقراط موجب افلاطون بزرگ شد (خودش بزرگ ترین متفکر محسوب می شود). و ارسطوی بزرگ هم شاگرد مستقیم افلاطون بود. آیا می شود دانشکده ریاضی یک آتن دیگر شود؟

من الان دارم به یک سایت شبکه اجتماعی فکر میکنم، که آدم ها را در یک بازی شریک کند...

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۴

mass multiplitude

وای نه، چقدر انسان وجود دارد.
اینطوری هیچکدومشوم نمیتوانند خاص باشند. هر کس را در نظر بگیری هزارتا شبیهش پیدا میشود.
من چگونه در این دریای صورت ها شناخته شوم؟ این اصلا عجیب نیست اگر بزودی بفهمم یک نفر دیگر، دقیقا با نام، سرنوشت و تاریخ من در ماداگاسکارزندگی می کند، آخه اونجا رو که ندیده ام، خیلی جاهارو ندیدم. یا اصلا بعید نیست در جای دیگری از تهران. اصلا بیشتر آدم ها کپی همدیگر هستند.
بینهایت انسان وجود دارد.
بینهایت انسان وجود دارد. زیاااد

یکشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۴

اما بهار با بوهای خوشش، گذشت.
فصل بهار، با اون بوهای خوشِ ش، تموم شد.
یاد بعضی ها بخیر...
اختیار همراه است با یک عمل، با برداشتن یک قدم، که لااقل بخشی از یک جهل قبلی را به یک دانایی تبدیل کند.
هر دانایی جدید نادانی های جدیدی را با خودش می آورد - یعنی عیان می کند.

راستی تعریف جبر چیه؟
اما مثالی برای اختیار ناقص: انتخابات. اختیاری محدود داری. حتی بعد از اینکه رای را در صندوق انداختی، هنوز هم چیزی معلوم نشده است. بعدها در اخبار می شنوی که کدام رقیب 1+%50 شده است.
این حقیقت، که کدام برنده شده، حتی بعد از آنکه رای را انداختی، و تا قبل از اعلام آن خبر، هنوز بر کسی معلوم نیست. در حقیقت آن حقیقت هنوز وجود ندارد --- چه رسد به آنکه دانسته شود.

شنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۴

هر قدمی به پیش بگذاری، هر حرکتی (در بازی) بکنی، هر انتخاب را اختیار کنی،
مثل برنامه ای که چند خط به آن اضافه کنی.

دنیارا پیچیده تر کرده ای؛ شناخت تو از دنیا پیچیده تر شده و آنتروپی (بی نظمی) را نیز افزایش داده ای.

اما هر از چند، این پیچیدگی از حد تحمل خارج می شود
باید آن را دوباره ساده کنی،
و نیز فراموش می کنی،
دوباره توصیف کنی و غیر از عصاره شان، دانایی های مزاحم را دور بریزی.
[a draft]