چهارشنبه، تیر ۳۰، ۱۴۰۰

روزنه ی کوچک و کوتاه فرصت

... و حالا که این فرصت برای دیده شدن بوجود آمده، به بحث ها دیگری دارد پرداخته میشود. یعنی هنوز هم شنیده نمیشود. یعنی شنیده نشدن، اینبارا از سمت مردم. و نه فقط دولت. اینبار ظلم از سمت افکار عمومی است. و فقط بی توجهی دولت نیست.

 همه این مسایل وقتی باهم از یک سوراخ و روزنه ی کوچک فرصت بخواهند رد شوند (منظورم روزنه ی فرصت برای  پرداختن جمعی به مسایل است)... اتفاقات بدی می افتد (مثال دیگرش برکسیت است). و فرصت سو استفاده.

وقتی ۳-۴ مساله باهم از یک روزنه ی کوچک و کوتاه فرصت بخواهند رد شوند و پرداخته شوند، بی توجهی خواهدشد. (همون که بقیه بهش ظلم میگویند).

توجه بر،‌خصوصیا توجه جمعی عامه مردم، یک ریسورس محدود است. 

پنچره ای کوچک و کوتاه 

روزنه‌ی کوچک و کوتاه فرصت

کوچک و کوتاه = Spatio-Temporal

هر مساله باید در روزنه ی فرصت حل و فصل ی که به خودش اختصاص دارد باید حل و فصل شود.

اتنشن (attention) مثل کانالی است که ایجاد شده و افرادی که نیات خود را دارند از آن استفاده میکنندو و جا را برای این فرصت محدود، تنگ میکنند.


پرابلم سالوینگ، زمان و توجه میبرد. خصوصا توجه جمعی. راه حل ها و علت های مختلفی ممکن است. نگرانی من دزدیده شدن فرصت محدودی است که در ان فرصت ها و بزنگاه ها، برای بررسی ها و بحث های این چنین ایجاد شده.

(بحث من بیشتر در بعد رسانه است، پیش از رسیدن به ایین نتایج. درباره ی توجه و اعتنای مردم است. و سیاست گذاران.)

فقط فرصت توجه نیست که باز شده، بلکه یک فورس هم هست.  فشار. فرصت فشار و فورس هم هست. فورس زمان کوتاهی دارد. تسک پرابلم سالوینگ، یک تسک کوتاه است. انجام راه حل و اکشن هم تنک و کوتاه مدت است.

فرصت (بزنگاه)، توجه (اتنشن:‌منبع محدود است)، فشار، فورس (منبع محدود است)، رقابت، اکشن، تغییر (کار W=Fd)، کار (labour ممتد و  پروسه ای:‌ منبع محدودی جدا است).

در این پایپلاین، همه ی اینها فرصت های محخدودی هستند، و امکان هایجک هست. راه حل آن الوکیشن است و آگاهانه بودن این الوکیشن. (quantified isomorphism).

چهارشنبه، تیر ۱۶، ۱۴۰۰

دیالوگ ‏دیگری درباره ‏ی ‏واقعیت ‏و ‏hijacking ‏

در ادامه ی یک دیالوگ...
 «Radmehr Sh کشف و حقیقت در علم هم هستند. اوت عرفانی ها هستند که این کلمات رو به گروگان گرفته اند. یک نام مجازی جلوی مفاهیم میگذارند، و مفهیم پایه مثل reality و truth و science را تغییر میدهند.
علم مجازی و علم حقیقی. لاو مجازی و لاو حقیقی.  کلا جای حقیقت و مجاز را جابجا میکنند. و میگن اون چیزی که در تخیل و تئوریشون میگویند و ادعا دارند، واقعیت است، و واقعیت، مجازی است. و حقیقت و truth ، را انتهای مسیر مشخصی میدانند. و انمیزه های طبیعی انسان برای کشف و فهم را به سمت خود redicrect میکنند. اما به هر حال یک reality هست و وجود دارد که اساس علم (ساینس) ، روانکاوی، فلسفه و غیره است (واقع گرایی، عملگرایی، پراگماتیسم، ساینس و مهندسی و غیره بر اینها استوارند) .
کشف و شناخت و اکسپلوریشن و دیسکاوری و اپیستمولوژی و فهم، پرسپشن، غیره، واقعی هستند و غیر عرفانی هستند. در علوم طبیعی مثل فیزیک هم وجود دارند و بکار میروند.
اما اینجا شما هم دارید اونها را به کل انکار میکنید (به نوعی کمی شبیه کار کسانی که ازشون انتقاد دارید) . چونکه عرفان گرا ها اونها رو گروگان گرفته اند، حرف شما شبیه این است که گروگان گرفته شده ها را با گروگانگیر ها باهم بکشید.
 شهامت و جرات هم emotion هستند و واقعی هستند.

(فقط میماند ایرادتان به کلمه ی قلب. که ایراد درستی میتونه باشه. اون رو حالا میشه اغماض کرد و استعاری دونست، شهامت، و ترس و اینها، واقعی هستند).»

اصل دیالوگ:
1. م. ا: (متن در اینجا گذاشته خواهد شد) 

2. رادمهر:
 « قلب، کشف حقیقت؟ شهود! عرفان! تصوف! تحمیق مغز، عقل، تفکر!😊»