دوشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۹۹

the great debugger

the great debugger
(i am)

سه‌شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۹۹

تعریفی ‏برای واقعیت ‏

پرسیده شد:  «تعریف واقعیت چیست؟ هنوز تعریفی از واقعیت ندیده ام»

واقعیت را نمی‌شود  «تعریف» کرد. چون تعریف، در حوزه خیال است.

فقط می‌توان با آن روبرو شد، از آن اطلاعات کسب کرد، یا در آن اکشن انجام داد.
واقعیت را مثل جعبه سیاهی میبینم که ورودی و خروجی های محدود و مشخصی به آن داریم.
پس نمی‌توان تعریفش کرد، فقط می‌توان با آن interact کرد.

البته این صورت بندی از واقعیت، از خود بنده (سهیل) است و شاید جایی پیدا نکنید.
رودست این تعریف اگر ممکن باشد، خودم خواهم زد. 

دوشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۹۹

کار ما، فقط حدس و گمان است. ‏(سه ‏منزل) ‏

١. ایده آلیسم. 

 «نه، از آن حرفم مطمئن نیستم کار ما، فقط حدس و گمان است.» 

(هایپوتز دادن. و تست شدنش. نه پیش بینی. اون هم هست. ولی دانه ی آن گیاه، حدس و گمان، و رشدش، پیش بینی است. اون حدس و گمان، اصافه میشه از هیچ، گویی. اون حدس خودش اکسپرشن هم هست. اسکلت است که آنفولد می‌شود. محتوای مبادله شده است) 

این جمله ی طاهرا کوتاه و جالب، و ظاهرا (و واقعا) حکیمانه ای شد: کار ما، فقط حدس و گمان است.

چرا فقط؟ اولا مطمئن نمیتونی باشی. تا وقتی اعتراص (ارور) ندهد نمی‌توانی. (مگر چشمداشت به مثابه نیاز باشد. که وادارت می‌کند).

(بیخیال قطعیت بشو. و معیار قطعیت، انتساب و انتخاب خودته؟ تخمین خودت؟ ) 

اول حدس و گمان میزنی؟ یا در واکنش؟ یا در واکنش به ارور؟

خلاقیت هم هست. 
اما نگفتم ایده. 

کار ما شناخت است؟ دانش است؟ (knowledge is power). 
کار ما باور است؟ و یقین است!؟ (organised). 


٢.
امپیریسیزم انکتد:

کلا نه حرفف من بلکه هیچ حرفی قاطعیت نداره. تا در عمل انجام و دیده نشه.

دیدن نه. شنیدن نه. عمل. وقوع. 

٣. آپدیت:

فردا ممکنه بفهمم حرفم اشتباه باشه و حرفم رو اصلاح کنم، اگر چیز واقعی تری دیدم.

واقعی تر. نه حفکقیقت. نه صحت. نه truth. فقط یک درجه به واقعیت محاط، نزدیکتر.