اسرار آمیز بودن باعث جاذبه میشود. این در جذابیت عرفان نقش اساسی دارد. آیا علم ماهیتا ضد اسرار آمیز بودن است؟ جواب: نه.
درباره ی ادعا های کوانتمی مثل این: در مورد ارتباط اقتصاد با مفاهیم کوانتمی و عرفانی.
به نظر میاد این نوع ادعا ها همبستگی زیادی با گرایش های عرفانی این افراد دارد. جذابیت اسرار آمیز و عرفانی مباحث هم به مذاق مخاطب هایی با گرایش عرفان خوش خواهد آمد.
"تحلیل مشخص و روشن و غیربدیهی" که حامد* بدرستی گفت، با سلیقه های فکری و انگیزه های فکری پشت تفکر عرفانی تضاد دارد. روشن بودن با ابهام عرفان-گرایی و اسرارآمیز-بودن در تضاد است.
البته موضوعات اسرار آمیز برای همه جذابند، حتی علم گرا ها. اما تفکر علمی، سراغ موضوعات اسرار آمیز و ناشناخته می رود و قصد میکند که به آنها روشنایی و وضوح ببخشد (از طریق رفع حالت اسرار آمیز)، اما دیدگاه عرفانی مورد نظر، تمایل به ایجاد هاله ی ابهام بدور موضوعات دارد، برای ایجاد جذابیت در چیزهایی که از قبل می داند، از طریق ایجاد حالت اسرار آمیز در آنها (بجای رفع آن). در این میان، از کلمات و اصطلاحات مربوط به یافته های علمی هم (بخاطر جذابیت شون و بحاطر اینکه خبر از اسرار میدهند)استفاده می شود. (در تولید تجربه ی اسرارآمیزیت، ممکن است از وسایل و کمک های بیرونی دیگر هم استفاده شود...)
هردو اتفاقا بر اساس جذابیت ِ چیزهای اسرار امیز کار میکنند اما نتیجه و حاصل کار آنها متفاوت و معکوس است.
بعلاوه در گرایش علمی، موضوعات اسرار آمیز در بیرون فرد مورد بررسی قرار میگیرد، اما در گرایش عرفانی، موضوعات اسرار آمیزی که در درون فرد وجود دارد (اسرار درونی) موضوع توجه و کنکاش و شهود و تجربه اش است و تشدید تجربه ی اسرارآمیزیت دنبال میشود. در تفکر علمی، حل و رفع آن اسرار آمیزی مورد نظر است. یکی گرایش به ایجاد وضوح دارد و دیگری گرایش به ایجاد ابهام (که جذاب است). کسی که به تفاوت این دو پی نبرده باشد ممکن است توسط جذابیت اسرارآمیزیت ی که توسط عرفان تولید می شود جذب شود. (با تشکر از حامد قدوسی بخاطر طرح موضوع*) پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۱ پ.ن. خلاصه: اسرار آمیز بودن به عنوان یک جاذبه و گرایش طبیعی هم در عرفان و هم علم وجود دارد اما در جهت های معکوس هم به کار برده میشود. در یکی تمایل به رفع آن است و در دیگری تمایل به افزایش آن است. تمایل افزایش و حفظ اسرار آمیزی، شاید از ترس تمام شدن ِ منابع اسرار آمیز گر؟ در ضمن اسرار آمیز بودن یک مکانیزم و گرایش برای فهم رابطه ی علی پدیده ها. اما در رویکرد عرفانی خود اون گرایش (هاله ی عرفانی دور اشیاء) به یک هدف (و ارزش) تبدیل می شود. نحوه ی برخودر با اون، کاملا برعکس ِ روش علمی است. پ.ن. اکتبر 2013: ضمن بازخوانی اون مطلب متوجه شدم که اتفاقا نکته (ها)ی جالبی در اون مصاحبه گفته شده بود که در میان زبان عرفانی و حرف های دیگر مصاحبه گم شده بود. خوبه که به مطلب جالبی که در اون مصاحبه فوق (که لینکش در بالا بود) هم اشاره کنم: «اگر پديده ها [ی اکولیبریوم-ی] کنترل شوند، تخريب خواهند شد.» به نظر دکتر ایمانی راد، این پدیده شبیه پدیده ی کوانتمی است که مشاهده ی یک حالت کوانتمی باعث تغییر (تخریب) آن حالت میشود. اما ترجیه میدهم اسمش را دخالت-در-اکولیبریوم بگذارم. در همان مصاحبه گفته شد: «وقتي پديده کوانتومي کنترل مي شود، خاصيت خود را از دست خواهد داد.» . و در ادامه یک مطلب جالب از مصاحبه نقل میکنم که که بی ربط به موضوع اولیه پست است اما الگوی مشابهی با دخالت-در-اکولیبریوم دارد. «بچه يک پديده کوانتومي است. وقتي بچه را کنترل مي کنيد و نمي تواند آزادانه خود را نشان بدهد، بچه تخريب مي شود» (و ادامه مطلب که باز هم ایده های خوبی داشت). به نظرم حرف جالبی گفته شده بود که بحا دونستم که ضمن انتقادم به زبان مورد استفاده در مصاحبه، محتوای مثبت اون رو بیان کنم. باز هم یک انتقاد به این نوع زبان: فکر میکنم این عدم بیان مناسب و تعبیر نادرست میتواند نه تنها یک ایده خوب را خراب کند بلکه اثر های مخربی در دیسکورس (زبان گفتمانی) و در نتیجه در فهم دیگران بگذارد.
بعلاوه در گرایش علمی، موضوعات اسرار آمیز در بیرون فرد مورد بررسی قرار میگیرد، اما در گرایش عرفانی، موضوعات اسرار آمیزی که در درون فرد وجود دارد (اسرار درونی) موضوع توجه و کنکاش و شهود و تجربه اش است و تشدید تجربه ی اسرارآمیزیت دنبال میشود. در تفکر علمی، حل و رفع آن اسرار آمیزی مورد نظر است. یکی گرایش به ایجاد وضوح دارد و دیگری گرایش به ایجاد ابهام (که جذاب است). کسی که به تفاوت این دو پی نبرده باشد ممکن است توسط جذابیت اسرارآمیزیت ی که توسط عرفان تولید می شود جذب شود. (با تشکر از حامد قدوسی بخاطر طرح موضوع*) پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۱ پ.ن. خلاصه: اسرار آمیز بودن به عنوان یک جاذبه و گرایش طبیعی هم در عرفان و هم علم وجود دارد اما در جهت های معکوس هم به کار برده میشود. در یکی تمایل به رفع آن است و در دیگری تمایل به افزایش آن است. تمایل افزایش و حفظ اسرار آمیزی، شاید از ترس تمام شدن ِ منابع اسرار آمیز گر؟ در ضمن اسرار آمیز بودن یک مکانیزم و گرایش برای فهم رابطه ی علی پدیده ها. اما در رویکرد عرفانی خود اون گرایش (هاله ی عرفانی دور اشیاء) به یک هدف (و ارزش) تبدیل می شود. نحوه ی برخودر با اون، کاملا برعکس ِ روش علمی است. پ.ن. اکتبر 2013: ضمن بازخوانی اون مطلب متوجه شدم که اتفاقا نکته (ها)ی جالبی در اون مصاحبه گفته شده بود که در میان زبان عرفانی و حرف های دیگر مصاحبه گم شده بود. خوبه که به مطلب جالبی که در اون مصاحبه فوق (که لینکش در بالا بود) هم اشاره کنم: «اگر پديده ها [ی اکولیبریوم-ی] کنترل شوند، تخريب خواهند شد.» به نظر دکتر ایمانی راد، این پدیده شبیه پدیده ی کوانتمی است که مشاهده ی یک حالت کوانتمی باعث تغییر (تخریب) آن حالت میشود. اما ترجیه میدهم اسمش را دخالت-در-اکولیبریوم بگذارم. در همان مصاحبه گفته شد: «وقتي پديده کوانتومي کنترل مي شود، خاصيت خود را از دست خواهد داد.» . و در ادامه یک مطلب جالب از مصاحبه نقل میکنم که که بی ربط به موضوع اولیه پست است اما الگوی مشابهی با دخالت-در-اکولیبریوم دارد. «بچه يک پديده کوانتومي است. وقتي بچه را کنترل مي کنيد و نمي تواند آزادانه خود را نشان بدهد، بچه تخريب مي شود» (و ادامه مطلب که باز هم ایده های خوبی داشت). به نظرم حرف جالبی گفته شده بود که بحا دونستم که ضمن انتقادم به زبان مورد استفاده در مصاحبه، محتوای مثبت اون رو بیان کنم. باز هم یک انتقاد به این نوع زبان: فکر میکنم این عدم بیان مناسب و تعبیر نادرست میتواند نه تنها یک ایده خوب را خراب کند بلکه اثر های مخربی در دیسکورس (زبان گفتمانی) و در نتیجه در فهم دیگران بگذارد.