جمعه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۷

اخیراً چی فهمیده ام: درباره ی فکوس، ارسطو، فکر کردن گروهی به سبک گفتگویی

اخیراً چی فهمیده ام

فهمیدم که در انجام کارهای بزرگ، تمرکز و فکوس بر یک کار و یک هدف باریک خیلی اساسی و مهم است. یک مثال: لانس آرمسترانگ، 180 روز از سال را در محل تور دو فرانس تمرین می کرده و خود را وقف آن مسابقه خاص کرده بود که توانست این شگفتی را پدید بیاورد. عوامل موفقیت او آموزنده اند. (مثالهای دیگری هم هست.)

فهمیدم که کتاب های ارسطو "منتشر نشده بوده بلکه در کتابخانه خودش برای مطالعه دیگران قابل استفاده بوده. این وضعیت توضیحی برای سبک فشرده او است"[1].

فهمیدم که قفسه نوشته های سقراط-افلاطون-ارسطو در کتابخانه جای خیلی زیادی را اشغال می کند. آیا این نشاندهنده ی دستاورد و تاثیر عمیق تر کارهای آنها است؟ می گویند فلسفه [غرب] پانویس افلاطون است(لینک). (البته بماند که مقدار زیادی از فلسفه بعد از اسلام ِ ما هم ترجمه آنها بوده).

فهمیدم که انواعی از گفتگو میتواند بسیار مولد باشد. کافی است موضوع خوبی داشته باشد. از بعضی کامنت های همینجا خیلی فایده برده ام. سینا در این راستا یک سایت بنام دندرین طراحی کرده که با ایده گفتگوی سقراطی بنا شده است.

فهمیده ام که سبک خاص پدید آمدن اندیشه به سبک سقراط عامل خیی مهمی بوده و افلاطون و ارسطو آن را ادامه دادند و اگر آن سبک گفتگو را امروز هم بتوانیم داشته باشیم شاید بتوان جزیره ها یا حلقه هایی از شکوفایی فکری بوجود آورد.

این همچنان در ذهنم تکرار می شود: یونان باستان و معجزه یونانی.
چرا پدید آمد؟ چرا مشابهش این همه کم بوده (یا برجا نمانده). چرا (به قول بعضی) دیگر تکرار نشد؟ I am obsessed about it.

دوباره مساله ی معنای زندگی برای من مهم شده. احساس میکنم نیروی سائق دارد هدر می رود، مثل یک لوله کشی گاز که کامپرسور ندارد و دارای فشار کافی نباشد. (ترجمه: نگران هدر دادن وقت بودن). (منظور از سائق: درایو، انگیزه، دوپامین، نیروی پیش برنده، موتور فکری و کاری انسان، ...)

اخیراً دوباره کارهایم تلنبار شده ولی بااین حال اینجا نوشتم.

از کامنت مهم علی فتح الهی خوشحال شدم و جواب خودم به آن گفتگو را خواهم نوشت.

کاش وبلاگ ها حالت گفتگویی بیشتری داشتند. در حقیقت هر پست یک وبلاگ، وابسته به (یا ساپورت ِ) یک گفتگوی در دنیای بیرون است. (البته گاهی هم در جواب به چیزی است که امکان گفتگوی مستقیم به آن نبوده.) اما به هر حال واکنشی بودن و وابستگی ِ آن به انگیزش های بیرونی ای از جنس گفتگو، (معطوف به یک گفتگو) وجود دارد.

تم: فشرده سازی. سبک گفتگویی.

۵ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

وبلاگ رو که به نظر من نمیشه تغییر داد همینجوری خواهد موند. راهش همون کاریه که سینا کرده یعنی یک الگوی جدید برای گفتگو باید ارائه کرد

ناشناس گفت...

سهیل سیادت نژاد

چطوری؟ کجای دنیایی؟

در مورد موسیقی کامپیوتری و تصاویر سه بعدی با هم راجع به علاقه مندی های مشترک سه سال پیش ها صحبت کرده بودیم.

یادت که هست

چرا اسم یونانی گذاشتی روی وبلاگت؟ یا این یونانی نیست و چیز دیگریه؟

ناشناس گفت...

منطق گفت و گویی میخاییل باختین، نوشته تزوتان تودوروف. امیدوارم خوشتان بیاید!

Sohail S. گفت...

سلام نیما. انگلیست. آره یادمه. آخرش واسه ی همدیگه دمو اجرا نکردیم! خوبه که اونها رو یه جورایی ادامه دادی.

این اسم رو دوست دارم، یک موجود کوچک با نقشی بزرگ در ریاضی. یونانیه. از حروف یونانی خوشم میاد و از زبانش و تاثیرش روی زبانهای دنیا.

جناب آر . ممنونم. باید خواند.

ناشناس گفت...

سلام
کلی باحال بودن چیزهایی که اخیرا یاد گرفتی. همشون جالب بودند.
من هم یه چیزی درباره ی زبان یونانی و نقش اون توی جریان مدرنیته یاد گرفتم (خوندم؟) که چون دیدم اینجا درباره ی اسم وبلاگت گفتی (که من نمی دونم یا یادم رفته معنیش چیه و باید برم پیداش کنم) و چند چیزها درباره ی یونان گفتی، گفتم به عرضت برسونم. آشوری توی کتاب جدیدش "زبان باز" (ارجاع به کتاب جامعه ی باز و دشمنان آن نوشته ی پوپر) خیلی تاکید می کنه بر اینکه چقدر امکانات زبانی که زبان یونانی (که در کنار فرهنگ یونانی در عصر رنسانس یا بازگشت دوباره ی احیا شد) و زبان لاتینی (که هم زبان کلیسا بود و هم زبان آثار روم دوران جاهلی؟) به عنوان ابزاری کامل در داخل زبان های انگلیسی و فرانسوی برای تولید بی امان تمام ترم ها و واژگان مورد نیاز علوم جدید (از زمین شناسی تا پزشکی، فیزیک و ریاضی و کامپیوتر) بکار گرفته شدند فارغ از تمام محدودیت های زبان های طبیعی (اینجا انگلیسی و فیزیک). رساله ی کوچکی شده. اگه دستت اومد یه نگاهی بهش بکن.