رسم است كه براي انتقاد سياسي به فساد اقتصادي توجه ميكنند. اما فساد اقتصادي بيش از حد مهم شمرده ميشود. در كنفرانس مهمي كه در مورد توسعه برگذار شده بود شنيدم كه در يك تحقيق كه توسط سازمان ملل انجام شد، به اين نتيجه رسيدند كه سالها مبارزه با فساد اقتصادي در كشورهاي توسعه نيافته منجر به بهبود اوضاع آن كشور ها و توسعه پيدار در آن ها نشده است. به نظر مي آيد كه عامل ديگري اساسي تر از فساد اقتصادي است. علت چيست؟
علت به نحوه مديريت و توانايي اداره برمي گردد (و به قول آقاي خيمه دوز به رويكرد و سبك حل مساله توسط زمام داران). در هنگام تحليل و عيب يابي يك سيستم سياسي، توانايي ، قابليت اداره ، ظرفيت اداره كشور و كارامدي حكومت فاكتور تعيين كننده تري از ساير عوامل سياسي و اقتصادي است. شواهد مربوطه بعدا ارائه ميشود.
پ.ن. حالا بريد هي انقلاب كنيد. و ديوار گلي و از اين چيز ها خراب كنيد. بجاي اين كار يك كلاس آموزش حل مساله بگذاريد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
دربارهي "ما در يك تحقيق سازمان ملل به اين نتيجه رسيدند كه مبارزه با فساد اقتصادي در كشورهاي توسعه نيافته منجر به بهبود اوضاعشون نشده است.":
موضوع مبارزه با فساد اقتصادي شايد مهمترين معيار مشروعيت براي اكثريت باشه. ممكنه به اين دليل كه اقتصاد خرد و شخصيشون رو معيار قرار ميدن و فكر ميكنن كه اگه مثلا با بريز و بپاش و اصراف نميشه خوب پس انداز كرد پس ...
اين ايده حتا اگه در ارتباط با زندگي شخصي درست باشه، در اقتصاد كلان به هيچ وجه بديهي نيست. حتا اگه در اين سطح هم درست باشه، اكثرا اولويت با چيزهاي ديگه است. مثلا اينكه بالاخره رونقي باشه كه از قبلش سودي حاصل بشه كه سرش دعوا و دزدي بشه يا نشه.
در نهايت فكر ميكنم فساد اكثرا باعث نارضايتي مردم و بحران مشروعيت ميشه در حاليكه اكثرا مهمترين عامل در وضعيت مادي زندگيشون نيست. البته هستند جوامعي كه فساد عكلا زمينگيرشون ميكنه و مانع هر تحولي درشون ميشه.
قضیه بریز بپاش در مورد اقتصاد خرد و شخصی رو نفهمیدم. آیا در راستای این حرف بود یا در خلاف آن؟
من هم میگم که رونق کلان خیلی اساسی تر از سوء استفاده افراد است. بیشتر منظورم اینه که فساد علت اساسی و ریشه ای نیست. حالا ممکنه فساد موجب نارضایتی بشه و حتی ممکنه مخرب باشه خصوصا اگر ابعادش خیلی کلان بشه، اما علت اصلی نیست. دیدگاه رایج در انقلاب این بود که چون فساد اقتصادی بود پس انقلاب کنیم این ها رو بیرون کنیم. در حالی که آنها تازه داشتند نسبتا سیر می شدند، سری جدید گرسنه ها آمدند. و حالا که سری جدید به معقولی رسیدند آنها کنار گذاشته شدند (به همان بهانه فساد اقتصادی) و سری جدید گرسنگان بر سر کار آمده اند. قضاوت مردم درباره حکومت صرفا بر اساس فساد اقتصادی مشکل داره. یک بدی دیگه اش اینه که کسانی می توانند براحتی افکار عمومی را گول بزنند با تظاهر به ساده زیستی. معیار اصلی باید چیز دیگری باشد.
مثلا درباره بی نظیر بوتو می گفتند در انگلیس یک خانه دارد. و این رو به عنوان مثالی از فساد اقتصادیش میگفتند و با وجود تفاوت عظیمش با مشرف، اون رو در کنار مشرف قرار می دادند.
ارسال یک نظر