ماکسیم کانت، فقط ماکسیم را تعریف میکند.
(متاسفانه جزییات اصلی فرم اصلی این نکته فراموش شده. تا حدی که حافظه یاری میکند مینویسم. بعدا آپدیت میشود. راضی ام از اینکه فراموشی واقعیتی است که در نوشته ی منطقی باید رد پایش باشد. اگر پنهانش کنی، صادق و منطقی و واقعگرا نیستی. هر چند زیبایی و زرق و برق آن کمتر باشد.)
ابزاری را تعریف میکند برای قانون گذاری. متا-قانون است. خودش در حالت کلی اش نمیتواند قانون باشد.
نوعی قانون را ترسیم میکند که باید گلوبال باشد. بدون هیچ مرز ی. این گونه قانون ها به تناقضاتی مثل پارادوکس راسل منجر میشود. (یا پارادوکس های دیگر که در مورد گزاره هایی که با «هر» شروع میشوند پیش می آید).
نمونه ی دیگر که فرمی متفاوت دارند:
* محدود کردن دامنه
* فقط آن فردی لیاقت احترام از بیرون است که خودش برای دیگران (بیرون از خودش) احترام (رفتاری) قائل است. نظیر با نظیر.
یاداور حرف اسپینوزا است که فقط چیزی که شبیه چیز اصلی است و در بیرونش است میتواند آن را محدود کند.
و س میگوید هر چیز (واقعی) محدود است.
مرتبط:
قوانین محدود کننده و نفی کننده باید بیشتر جدی گرفته شوند. مثال: ...
تعریف ها باید زنجیره ای تر باشند.
قانونی مثل گزاره پست قبلی (فقط ... ). هارنسینگ.
مثالهایی از قوانین منفی:
* بیترات
* چیز نامحدود وجود ندارد
نام کلی (بجای ماکسیم) :
ایده آل گرایی متواضعانه؟ ایده آل از این بابت که امید واهی دارد که به واقعیت وقادار باشد و واقعگرایانه حرف بزند. تلاش بیشتر کند. ایده آل در امید و hope ش، ولی نه در گزاره ی واقعی و (به درستی) شکسته ای که میتواند بگوید.
شاید دنیا شکسته تر از آن است که ریاضیات را خانه ی خودت حس کنی. ریاضیات یک ایلوژن زیبا است برای حس التیام و پناه بردن. ترسیم و رندرینگ فولادی که در واقعیت از پیکسل تشکیل شده، از جابجایی چند الکترون در یک نیمه هادی. دنیا شکسته تر از آن است که خود را فریب دهیم که اینطور نیست. این نا امیدی و بدبینی نیست. تواضع است و بیداری ای اطمینان بخش. به شرط اینکه ایده آل «گرا» یی باشد: یعنی تلاش برای رسیدن به بهتر: و بهتر یعنی واقعی تر. و دقیق تر. دقیق تر به معنای انطباق بیشتر با واقعیت. واقعیتی که شکسته است. شکسته بودنش با قانون اکسیوماتیک کانتستراکتیو مثل اکسیوم های اقلیدس بدست نمی آید. بلکه با قواعد منفی فوق الذکر پدید می آید. برای یادآوری به ذهن فراموشکار ما است. فراموش میکند که فراموشکار است. بجای فراموشی ، اشتباه، شکسته بودن، محدودیت، متخیل، غیره بگذارید. آیا این دیکانستراکشنیزم ی زیباتر از آنکه کعروفتر است نیست؟
قوانین: منفی، سازنده و اکسیوماتیک، مرز گذارنده در حوزه تعریف، ...
ایده آل ساز (ماکسیم)، ...
تلاش برای به یاد آوردن: (آپدیت خواهد شد)
...
(متاسفانه جزییات اصلی فرم اصلی این نکته فراموش شده. تا حدی که حافظه یاری میکند مینویسم. بعدا آپدیت میشود. راضی ام از اینکه فراموشی واقعیتی است که در نوشته ی منطقی باید رد پایش باشد. اگر پنهانش کنی، صادق و منطقی و واقعگرا نیستی. هر چند زیبایی و زرق و برق آن کمتر باشد.)
ابزاری را تعریف میکند برای قانون گذاری. متا-قانون است. خودش در حالت کلی اش نمیتواند قانون باشد.
نوعی قانون را ترسیم میکند که باید گلوبال باشد. بدون هیچ مرز ی. این گونه قانون ها به تناقضاتی مثل پارادوکس راسل منجر میشود. (یا پارادوکس های دیگر که در مورد گزاره هایی که با «هر» شروع میشوند پیش می آید).
نمونه ی دیگر که فرمی متفاوت دارند:
* محدود کردن دامنه
* فقط آن فردی لیاقت احترام از بیرون است که خودش برای دیگران (بیرون از خودش) احترام (رفتاری) قائل است. نظیر با نظیر.
یاداور حرف اسپینوزا است که فقط چیزی که شبیه چیز اصلی است و در بیرونش است میتواند آن را محدود کند.
و س میگوید هر چیز (واقعی) محدود است.
مرتبط:
قوانین محدود کننده و نفی کننده باید بیشتر جدی گرفته شوند. مثال: ...
تعریف ها باید زنجیره ای تر باشند.
قانونی مثل گزاره پست قبلی (فقط ... ). هارنسینگ.
مثالهایی از قوانین منفی:
* بیترات
* چیز نامحدود وجود ندارد
نام کلی (بجای ماکسیم) :
ایده آل گرایی متواضعانه؟ ایده آل از این بابت که امید واهی دارد که به واقعیت وقادار باشد و واقعگرایانه حرف بزند. تلاش بیشتر کند. ایده آل در امید و hope ش، ولی نه در گزاره ی واقعی و (به درستی) شکسته ای که میتواند بگوید.
شاید دنیا شکسته تر از آن است که ریاضیات را خانه ی خودت حس کنی. ریاضیات یک ایلوژن زیبا است برای حس التیام و پناه بردن. ترسیم و رندرینگ فولادی که در واقعیت از پیکسل تشکیل شده، از جابجایی چند الکترون در یک نیمه هادی. دنیا شکسته تر از آن است که خود را فریب دهیم که اینطور نیست. این نا امیدی و بدبینی نیست. تواضع است و بیداری ای اطمینان بخش. به شرط اینکه ایده آل «گرا» یی باشد: یعنی تلاش برای رسیدن به بهتر: و بهتر یعنی واقعی تر. و دقیق تر. دقیق تر به معنای انطباق بیشتر با واقعیت. واقعیتی که شکسته است. شکسته بودنش با قانون اکسیوماتیک کانتستراکتیو مثل اکسیوم های اقلیدس بدست نمی آید. بلکه با قواعد منفی فوق الذکر پدید می آید. برای یادآوری به ذهن فراموشکار ما است. فراموش میکند که فراموشکار است. بجای فراموشی ، اشتباه، شکسته بودن، محدودیت، متخیل، غیره بگذارید. آیا این دیکانستراکشنیزم ی زیباتر از آنکه کعروفتر است نیست؟
قوانین: منفی، سازنده و اکسیوماتیک، مرز گذارنده در حوزه تعریف، ...
ایده آل ساز (ماکسیم)، ...
تلاش برای به یاد آوردن: (آپدیت خواهد شد)
...