١. ایده آلیسم.
«نه، از آن حرفم مطمئن نیستم کار ما، فقط حدس و گمان است.»
(هایپوتز دادن. و تست شدنش. نه پیش بینی. اون هم هست. ولی دانه ی آن گیاه، حدس و گمان، و رشدش، پیش بینی است. اون حدس و گمان، اصافه میشه از هیچ، گویی. اون حدس خودش اکسپرشن هم هست. اسکلت است که آنفولد میشود. محتوای مبادله شده است)
این جمله ی طاهرا کوتاه و جالب، و ظاهرا (و واقعا) حکیمانه ای شد: کار ما، فقط حدس و گمان است.
چرا فقط؟ اولا مطمئن نمیتونی باشی. تا وقتی اعتراص (ارور) ندهد نمیتوانی. (مگر چشمداشت به مثابه نیاز باشد. که وادارت میکند).
(بیخیال قطعیت بشو. و معیار قطعیت، انتساب و انتخاب خودته؟ تخمین خودت؟ )
اول حدس و گمان میزنی؟ یا در واکنش؟ یا در واکنش به ارور؟
خلاقیت هم هست.
اما نگفتم ایده.
کار ما شناخت است؟ دانش است؟ (knowledge is power).
کار ما باور است؟ و یقین است!؟ (organised).
٢.
امپیریسیزم انکتد:
کلا نه حرفف من بلکه هیچ حرفی قاطعیت نداره. تا در عمل انجام و دیده نشه.
دیدن نه. شنیدن نه. عمل. وقوع.
٣. آپدیت:
فردا ممکنه بفهمم حرفم اشتباه باشه و حرفم رو اصلاح کنم، اگر چیز واقعی تری دیدم.
واقعی تر. نه حفکقیقت. نه صحت. نه truth. فقط یک درجه به واقعیت محاط، نزدیکتر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر