بودن يا نبودن ، مساله اين است !!! آنهائيكه مي دانند نميدانند بيشتر از آنهائيكه نمي دانند كه نمي دانند بيشتر مي دانند و همين يه ذره دانستن يه جورائي بلاي جانشان مي شود ، چراكه حالا مثل معتادها هي مي خواهند بدانند !!!! به همين خاطر هيچ وقت يه محقق احساس نمي كند كه ديگر بايد بازنشسته شود مگر به قصد ترك اعتياد !
جالب شد: ندانستن یک خاصیت است برای هر کسی که هست. او بدلیل حضورش در این دنیا، نمیتواند همه چیز را بداند چون اگر می دانست (به دلیل برهان خلف) دیگر وجود نداشت! اما در صورت آگاهی از ندانستنش شروع به تلاش برای فهمیدن می کند ولی به آهستگی می فهمد: قرن ها طول می کشد! پس بقول انونیموس بالاییه، تا ابد در تلاش است بداند. این تصویری است که فلسفه هگل می دهد. بچه ها رسدیم بهش: حرکت از سقراط به هگل ختم(؟) شد
۵ نظر:
چون نمیدانی، پس خیلی هستمت!
یه سوال، میدونی که عکس این حرف برقراره با نه؟
یعنی : "من هستم، پس نمی دانم؟"
----
راستی : من نیستم، پس می دانم (منطق عکس شرط)
بودن يا نبودن ، مساله اين است !!!
آنهائيكه مي دانند نميدانند بيشتر از آنهائيكه نمي دانند كه نمي دانند بيشتر مي دانند و همين يه ذره دانستن يه جورائي بلاي جانشان مي شود ، چراكه حالا مثل معتادها هي مي خواهند بدانند !!!!
به همين خاطر هيچ وقت يه محقق احساس نمي كند كه ديگر بايد بازنشسته شود مگر به قصد ترك اعتياد !
جالب شد: ندانستن یک خاصیت است برای هر کسی که هست. او بدلیل حضورش در این دنیا، نمیتواند همه چیز را بداند چون اگر می دانست (به دلیل برهان خلف) دیگر وجود نداشت!
اما در صورت آگاهی از ندانستنش شروع به تلاش برای فهمیدن می کند ولی به آهستگی می فهمد: قرن ها طول می کشد! پس بقول انونیموس بالاییه، تا ابد در تلاش است بداند. این تصویری است که فلسفه هگل می دهد. بچه ها رسدیم بهش: حرکت از سقراط به هگل ختم(؟) شد
سقراط به هگل رسید و بالعکس، ما به خواسته هامون نرسیدیم.
عجب حکمتی بر این دیوانه حکیم حکم فرماست!
ارسال یک نظر