چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۳

زور نور ماه
در برابر خورشید خودشیفته کم میاره.

خورشید بی خبر از وجود غول های سرخ پیر است. خورشید کوتوله قهوه ای خواهد شد.
ستاره نوترونی گوشه کوچک هیجان انگیزی است. تعطیلات، داخل آنجا می روم. آخه صلح ابدی و دنجی احمقانه کوتوله سفید دق و سکوت ابدی می آورد.
mass profusion. ستاره های آبی، هاله حضور را غرق در شار و تشعشع می کنند. پرتوان و بی هوا، انرژی می پراکنند، و کیهان را روشن و چگال می کنند. اما آخرش شب، کیهان تاریکی با نقطه های ریز زیبای آبی است که سرنوشت شوم و سنگینی دارند. ما در زیر آفتاب خودمانیمان گرم می گیریم.

سیاهچاله، حتی در عالم وهم و تخیل هم نمی گنجد
گرچه واقعا وجود دارد. اما فقط وجود دارد.

۱ نظر:

Faezeh گفت...

خيلي راحت مي گي ”فقط وجود داره“ ، وجود داشتن كم چيزي نيست ! همين وجود يافتن اول بدبختيه ( يعني اول مشكلات)