جمعه، آذر ۲۴، ۱۳۸۵

package 1

1-در رای گیری باید اجازه رای منفی هم به مردم داده شود، تا مجبور نباشند برای انتخاب نشدن کسی، افرادی را بی هدف انتخاب کنند. (منشا: مهار/تحریک. تمایز نوروترنسمیتر. فیدبکهای مثبت/خنثی/منفی trust در eBay)
2-(نوشتن آن فکرهای آنی و فرار مشکل است)
3-کل این گردش اطلاعات بالاخره باید از جایی تغذیه شود. اطلاعات دو نوع است: با منشا انسانی(کسی گفته) و با منشا عینی (طبیعت) (یعنی خودت فهمیده ای). در نوع اول روتِر هستیم و در نوع دوم چشمه.
4-بد و خوب یک مدل است. البته یک مدل ساده شده که باید توسط فرد ها پیاده شود. این مدل باید دقیق شود.
5-اصل همه چیزها در یک جعبه نگهداری می شود که سابقا به آن "دنیای مثل" می گفتند. هر کسی به سهم خود در وجود آن جعبه کوچک نقش دارد و عمیقاً حس مالکیت نسبت به آن دارد. محتویات جعبه به مفاهیم، وجود می بخشند. آنها زنده و از جنس گیاه هستند.
6-فشار بالا، تصلب شرائین و لخته های کوچک و بزرگ در خیابانهای شهر. داروی فشارخون.
7-تکه تکه
8-مشکل مزمن من در بیان مفاهیم، حاد است.
9-ریتم: با شنیدن آن صدا، من، او میشوم و تلاش برای خود ماندن در برابر او شدن، حس خوشایندی دارد. این ناخالصی، من بودن را مطبوع تر می کند(مثل آرسنیک در سیلیسیم و مثل پودر کاری در پیتزا)
10- (یادم رفت)
11-بخشی از مشکل به پراکندگی ربط دارد اما پراکندگی، موتور ماجرا هم است.
12-هدف فیلتر کالمن، (برای) کم کردن lag است!!
13-به هر کسی یک ساعت فرصت داده شد که کل باشد (کل=همه،جمع)
14-کاش خوابِ تمرکز هم میدیدم.
15-ریتم خواب REM، درست مثل ماشین لباس شویی است.
16-کارِ مولکولار، کارِ مولکولار
18-نکنه بدون اینکه بدونم عقلم زایل شده؟
19-من بودن: یک نوع تقدس است که من را من میکند.
20-تنهایی بصورت سکوت ذهن است.
21-یادآوری: هر خروجی، فقط با ورودی همنوع خودش موازنه می شود. همنوعی یعنی یکی بودن نمایش-درونی* (واسطه).
22-برای خروجی، ابتدا باید مدتی در وضعیت صرفاً-ورودی بود، سپس منتظر همگرایی نمایش-درونی ماند، آنگاه جریان خروجی تشکیل می شود. شادی یعنی "آها + خروجی".
23-هفته قبل تئوری بیزین رو واقعا فهمیدم.
24-کسی که متفاوت بود؟؟ نه، کسی که نمیتوانست غیر(متفاوت) از آن باشد!
25-زبان بدن: هر نمایش درونی*، خروجی خودش را هم دارد. هر حسی و فکری، در بیرون منعکس میشود. چه در چهره، چه در گفتار.
26-حالا میتونم به بقیه کار اپلیکیشن رسیدگی کنم.
*نمایش درونی = Internal Representation )(درون نما؟)

۷ نظر:

Naser گفت...

كلي مي شه بهشان فكر كرد. يكي يكي بنويس خوب!

علی فتح‌اللهی گفت...

مورد 26 برام خیلی جالبه

Sohail S. گفت...

کامنت و فیدبک تو هم برای من همینطور ;)

ناشناس گفت...

man vaghean motevajeh nashodam , shoma vaghti ino mineveshti dar che fazaee gharar dashti? chon konjkavam befahmam

Sohail S. گفت...

در فضای فکری ای که معمولا ً هستم! درسته، احتمالا اصلا واضح ننوشتم اما به هر حال در حال حاضر تنها امکان دیگر ننوشتن است. (پاک کردن!)

Sohail S. گفت...

دوست داشتم یک فیدبک بگیرم ولی ظاهرا بیش از حد گنگ نوشتم؟ یا دور از ذهن؟ باید با تفصیل بیشتری بنویسم.

در هر حال، هدف همان فضای فکری بود.
یا صرفا یک احساس نیاز برای پیدا کردن یک بیان برای گفتن ِ چیزهایی که به آنها فکر می کنم.

ناشناس گفت...

نوشتنش کار خوبيه که انجام دادی. چونکه ثبت ميشه و يادت هم نميره. اينکه تونستی حد اقل
بخشی از مغزت رو بتکونی و فشرده کنی و اينجا بنويسی هم سخت بوده که انجام دادی.
بيشترش قابل فهم بود. چون فضای ذهنی مشابهی دارم، ميگم، اينکه آدم بايد حواسش باشه
به خيلی از اين فکرا به طور تکراری فکر نکنه.
(خودم رو ميگم)