هند:
سرزمینی است که مردمش بندگی را فضیلت می دانند و در آن با هم رقابت می کنند.
نتیجه: رقابت در زیردستی ِ یکدیگر باعث ته نشین همه ی آنها در کف قعر می شود.
کسی با کسی مشکلی ندارد، چون کسی فکر شرم آور ِ برتری نسبت به دیگران را نمی کند. اگر یک نفر از این قاعده جرزنی کند، شاه جهان، یا میتال می شود.
ایران:
سرزمین وانمود کردن.
خواص ایرانی:
وانمود به محبت(تعارف)، وانمود به توانایی(سازندگی+بازار)، وانمود به دانایی(نصیحت همه به همه + دانشگاه)، وانمود به خیرخواهی(نصیحت)، وانمود به درستکاری، وانمود به ایمان، وانمود به راستگویی(دروغ و فریب)، خوش خطی، وانمود به دارایی، وانمود به عدم وانمود کردن!(ریا) ...
و نظر ما درباره امثال خودمان: (توهم ها، تظاهر هایی که خودمان باور کرده ایم)
وانمود به هوش سرشار هموطنان، وانمود به زرنگی ایرانی ها، وانمود به موفق بودن ایرانی ها، وانمود به مظلومیت ایرانی ها، وانمود به تفاوت، وانمود به مخالفت(مثلا ًبا رای ندادن)، وانمود به عدم تقصیر، توقع بالا، وانمود به بقای چیزی بنام ایران، ...
بخش جمعی کمتر وانمود کردن است و بیشتر توهم است. یا شاید باید بگویم خوش خیالی. مرحله اول این است که از اوهام که به نوعی باعث ندیدن خودمان است بیرون بیاییم. به نظر من، همیشه مواجهه با واقعیت با ارزش تر است و نتیجه اش شیرین تر است!
به قول علی، این خصوصیات لزوما ً خاص ایران نیست، اما ازمیان جاهای (کم)ی که می شناسم، خاص ایران است. به وضوح در مردم دیده می شوند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۹ نظر:
فکر کنم تمام چيزهايي را که درباره ي نظر ما ايرانيان درباره ي امثال خودمان نوشتي قبول دارم غير از موضوع وانمود به مخالفت.
درواقع قبول دارم اصل موضوع را ولي فکر کنم چيزي که به عنوان مثال داخل پرانتز نوشته اي چندان درست نيست.
موضوع اين است که ما همه (مردم کوچه و خيابان و اداره و مهمتر از همه تاکسي) وانمود مي کنيم که مخالف بازي هاي سياسي جاري اي هستيم که کم و بيش مي دانيم به چه طريقه اي اداره مي شوند و چه نتايجي به بار مي آورند ولي در نهايت خودمان (يا اکثرمان) دوباره علي رغم همان صحبت ها و وانمودهاي مخالفت مي رويم و راي مي دهيم.
فکر نمي کني که اين بيشتر وانمود است تا کسي که مي گويد اين راهش نيست و وارد آن راه هم نمي شود؟
منم مثل همیشه عقیده دارم که با اینکه این چیزا عموما درسته ولی یه کمی زیادی بزرگ شده ضمن اینکه مردم جاهای دیگه دنیا هم راجع به خودشون از این حرفا میزنن با این حال من کاملا قبول دارم که این خواص در جامعه ایرانی هست و اتفاقا میخواستم یه مطلب در تمجید از شبهای برره به خاطر زیر ذره بین بردن همچین صفاتی بنویسم اما سؤال اصلی من اینه که اگه یه ایرانی از قواعد ایرانی سرپیچی کنه کی میشه؟
یه چیز دیگه که میخواستم بگم اینه که به نظرت کدوم راه آسونتره یا نتیجه بهتری میده: اینکه سعی کنیم این اخلاق رو عوض کنیم یا اینکه سعی کنیم از این اخلاق در جهت پیشبرد جامعه استفاده کنیم. دومی شاید گنگ باشه منظورم اینه که راهی هست که بشه از این صفات در جهت بهبود وضع جامعه استفاده کرد و در عین حال هر گام بهبود هم خودش منجر به بهتر شدن وصعیت این صفات بشه؟ راستش خودمم گیج شدم! به همین دلیل امیدورام متوجه منظور شده باشی!! حالا بگذریم که من معتقدم درمان قطعی ما تا وقتی نفت هست غیر ممکنه
اگر لازمه ایرانی بودن این باشد هیچ جذابیتی برای من ندارد و احساس بدی به من خواهد داد. اما خوب لابد چیزهای خوبی هم داریم که یک زمانی باعث شد رازی و خیام داشته باشیم. اما نمیدانم چرا دیگر باعث نمی شود.
نظر شخصی:
من از آنهایی هستم که میگویم با رای ندادن، کک کسی را نمی گزد. آنها که خوشحالند، راضی می مانند.
اگر خیال کنیم که راه حل را می دانیم و به آن (با فرض غلط بودن) عمل کنیم، هیچ فضیلتی را مرتکب نشده ایم، چون واقعا چیزی بهبود نیافته است و در توهم انجام کار درست بوده ایم.
نمی دانم با این نظر موافقید؟ : نتیجه مهم است نه قصد و نیت ما (خصوصا اگر عمل ما نتیجه ی عکس دهد).
دروغ، ریا، حیله و وانمود کردن در افراد، و از سوی دیگر توهم، خوش خیالی و نادانی چیزهایی هستند که زیاد می بینیم، اما بی اهمیت دانسته می شود.
با این نظر که نفت عملا به ضرر ما عمل می کند موافقم. فکر می کنم نداشتن این خصوصیات بیشتر به "نفع" ماست تا نداشتن آنها.
نظر شخصی:
اگر کسی کور یا نادان باشد و شکر کند که "خوب شد که در این وضع قرار گرفت"، ... شاید ماندن خود را در این وضع قابل تحمل تر کند. آیا این خوب است؟
اگر منظور علی بنا کردن راه حل بر وضعیت فعلی است کاملا موافقم. اما بر اساس این خصوصیات، این کار چطوری ممکن است؟
برای من نکته این بود که بعضی خصوصیات و عادات ساده، تا چه حد در یک کشور عمومی هستند و تعریف کننده ی بسیاری از خصوصیات موجود در روابط انسانی و فرهنگی ای هستند که همیشه جلوی چشم ما در حال رخ دادنند.
سلام
غذر می خوام ولی من هنوز قانع نشده ام. نه درباره ی رای دادن یا ندادن که جای بحثش اینجا نیست بلکه درباره ی اینکه دورویی، ریا کجاست؟
اگر اشتباه نکنم کامت اخرت هم صحبت من را تایید می کند. اگر این رفتار (رای ندادن یا چیزی که می شود گفت نافرمانی مدنی) مانند بقیه ی ویژگی های ما مبتنی بر دورویی بود باید همه گیر می شد ولی می دانیم که تنها ساکنان شهرهای بزرگ هستند که بیشترین رای دهنده را دارند و این مثلا برخلاف اخلاق تعارف است که در همه ی ایرانیان می توان کم و زیاد سراغ گرفت.
غذر نمی خوام بلکه عذر می خوام :)
یه اشتباه دیگه
اصلا از اول می نویسم:
سلام
عذر می خوام ولی من هنوز قانع نشده ام. نه درباره ی رای دادن یا ندادن که جای بحثش اینجا نیست بلکه درباره ی اینکه دورویی و ریا کجاست؟
اگر اشتباه نکنم کامنت آخرت هم صحبت من را تایید می کند. اگر این رفتار (رای ندادن یا چیزی که می شود گفت نافرمانی مدنی) مانند بقیه ی ویژگی های ما مبتنی بر دورویی بود باید همه گیرتر و عمومی تر از این می شد ولی می دانیم که تنها بخشی از ساکنان شهرهای بزرگ هستند که بصورت آگاهانه از رای دادن امتناع می کنند.
سلام
درد جالبی بود!!
اما من فکر می کنم که بحث وانمود کردن و داد و بیداد الکی نیست بحث تنبلی است ماشاالله ایرانی امروز هم که آخرشه!
اینکه بگیم رای نمی دیم و مخالفیم خیلی راحت تر از اینه که بخواهیم پا شیم و کاری کنیم اصلا می دونی ما از آنجائیکه خیلی خوبیم اصلا اینها و اونها را قبول نداریم که بخواهیم خدای نکرده زحمت نقدی بدهیم چه برسد به اینکه بخواهیم کاری بکنیم
تازه ما که اینقدر همه چیز را می دانیم و خوبیم مورد ظلم همه اونهائی که بدند قرار گرفتیم در نتیجه تازه شدیم مثل امام حسین (ع)
اما ایرانی های قبل هم خیلی با ما فرق داشتند اون موقعها ضرب المثلهای جالبی داشتند که امروزه املی و دمده شده مثلا "داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حسابه" یا مثلا "گیرم پدر تو بود فاضل و...."
تازه اون موقعها واسه خدا و پیغمبرشان هم حرفهائی داشتن که امروزه عیبه زشته بگیم مثل حرفهای ابن سینا (این همون دانشمندیه که غربیها لباسش رو ازش گرفتند و به اسم خودشان کرده اند و به خورد ما دادند)و ملاصدرا و ... اما امروزه این حرفها هم کفره
راحت تره که بگیم ما خوبیم بقیه هم بدند اونها باید ثابت کنند که خوبند و گرنه ما که آخرشیم مگه نه؟
ارسال یک نظر