شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۶

پرشین کت

اینجا (همینجا، ایران) گربه زیاده. ولی خرگوش و چیزای دیگه نمی بینی. مثلا همین لاشه له شده روی آسفالت حتما ً گربه است. آره خودشه.
شاید در قحطی های تاریخی متعدد مون، فقط این حیوونایی که گوشتشون حروم بوده زنده موندن و زیاد شدن. گربه، سگ و آدم. بقیه خورده شده و تمام شدند. (زیادی زیاد شدن البته)
البته شنیده ام اینها هم (شامل آدم هم می شود) خورده می شدند. (باز خوبه تموم نشدن).

پنجشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۶

Mallorca

من از مالورکا برگشتم.
در یک جمله باید بگم واقعیتش از تصور و تخیل من جلوتر بود!

زمین شب

در هواپیمایی که از بالای شهرهای مختلف به هم پیوسته ای در اروپا عبور میکرد گوش دادن موسیقی under the bridge را امتحان کردم و به یکی از تجربه های به یاد ماندنی و تصاویر اصلی ذهنی من تبدیل شد. تماشای یک لکه بزرگ (کل یک شهر) از آسمان، در دنج تنهایی.

تنها چیزی که از ستارگان آسمان شب زیباتر است، زمین شب است با نواحی اکلیلی و پولک دوزی بنام شهر. تماشای ستارگانی است که وقتی از آسمان به زمین نگاه می کنی چشم را به بینهایت خود می برند. یک لکه پهناور که نمی دانی کهکشان است یا سحابی. راه شیری است یا طلایی.

Justus گفت: می گویند از معدود چیزهایی که که مطالعه علمی رازآلودی آن را کمتر نمی کند،دیدن آسمان شب از زمین (علم کیهان شناسی) است. اما دیدن شهر ها در شب از آسمان بس خیال انگیزتر است. تک تک این نورها هریک یک دنیای صرفا ً عظیم و خالی از اطلاعات زنده نیست. هر ذره ی نورانی که می بینی دنیایی بزرگ تر از آن قول های سرخ خام ِ سرگردان است: یکی از دنیاهای فرد فرد انسان هاست که هر کدامشان از خوشه های کهکشانی بزرگ تر و جالب تر است (که تنها چیزی که دارند ابعاد نجومی است). نکته دیگر اینکه این نقطه های ریز، بسیار واقعی هستند. بسیار واقعی تر از هر تصوری که از حال و هوای نزدیک ستارگان ممکن است داشته باشی. برخلاف تماشای آسمان، به دیدگاه میکرو هم دسترسی داری و حضور داشتن ( ِاز نزدیک) در درون ِآن (یا مشابه آن) را انجام داده ای و حتی می توانی نقطه ای را نشان کنی و روزی به آنجا بروی. این را به عنوان یک منجم آماتوری سابق می گویم. از نظر بصری هم زیباتر است و هم متنوع تر. متاسفانه عکاسی از شهر ها از آسمان اصلا ً راحت نیست.

astropolitarium