سه‌شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۸

این پست در جواب مشاهده ی حامد است که گفته بود: «اگر منصف باشیم دقت و زحمت و خلاقیتی که برای ساختن پل‌ها و طیاره‌ها و مدارهای الکترونیکی نیم تا یک قرن قبل به خرج داده شده در خیلی از حوزه‌های علوم انسانی هنوز هم به خرج داده نمی‌شود. بنده خدا مهندسان خیلی زحمت می‌کشند، به نسبت پول کم می‌گیرند، و تازه مد شده که مورد طعنه یک سری علوم انسانی‌چی الکی خوش هم قرار بگیرند.»

توضیح من:
مهندس مجبوراست آنقدر روی جزئیات محصول کار کند تا بکار بیفتد. اگر کمتر از این وقت بگذارد اصلا کار نمیکند. یعنی این محصول است که با کارنکردن به مهندس فیدبک می دهد و او را هدایت می کند. و مهم تر اینکه او را مجبور می کند همه ی جزئیات را از پایین تا بالا بسازد. اما در علوم انسانی نظریه ای که میدهی به تو فیدبک نمیدهد مگر صبر کنی تا هفتاد سال از پیاده سازیش بگذرد. قبل از آن چنانچه بخواهی جزئیات را رعایت کنی مجبوری از قوه ی تخیل استفاده کنی (یا حداکثر از مدل اقتصادی) تا رفتار محصولت را پیش بینی کنی. این تفاوت در پرداختن به جزئیات بخاطر تفاوت در ماهیت شیء مورد مطالعه ( =محصول ) در این دو رشته است. - (You (edit | delete

۱۰ نظر:

آیدین گفت...

besiar besiaar movafegham. kheili lezzat bordam az in neveshteye kootaah

Sohail S. گفت...

khosh be halam shod! mamnoon az feedback :)

Madamin گفت...

..واقعا همین طوره
اگر بخواهیم باز هم منصف باشیم می توانیم بگوئیم فرموله کردن انسان برای یک تئوری پرداز در حوزه علوم انسانی در برابر ابزاری که یک مهندس استفاده می کند غیر قابل مقایسه است...

Sohail S. گفت...

متوجه نشدم منظورتون از ابزار کدام است؟ اگرچه ابزار مهندسی با علوم انسانی فرق دارد اما اما من تاکیدم بر تفاوت در محصول، نوع دسترسی به محصول و تفاوت در نحوه ی تعریف کارایی محصول است.

علی فتح‌اللهی گفت...

از طرف دیگه موضوع علوم انسانی انسان هست که غیر قابل پیش بینیه

Naser گفت...

یه کمیش هم مال روشه. یعنی روش مهندسی که کارکرد محوره اگه مبنای علوم انسانی هم باشه، شاید نتایج بهتری بگیریم توی این حوزه هم.
پوپر هم می گه مدام مهندسی اجتماعی.
یه کمیش هم مال بزرگ و کوچیک بودن محصوله (ماشین و اجتماع)
هنر و محصولات هنری جزو کدوم دسته است؟ یکی دیگه است؟

Sohail S. گفت...

منظورت از کارکرد محور اینه که کارایی مهمه یا چیز دیگه؟

نکته یا سوالت در مورد هنر خیلی خوبه.
در حقیقت این مساله که گفتم یادآور کارکرد کامپایل کردن توی برنامه نویسیه.
در اثر هنری (در مقایسه با برنامه کامپیوتری) این ساختار دقیق رو نداریم. هیچ کس به ما نمی گه چه موقع یک اثر هنری تمام شده. وظیفه هنرمنده که با آموزش و تمرین به این درک و قضاوت و دیسیپلین برسه که نقش کامپایر رو برای اثر خودش بازی کنه. داوری در مورد اثر به هنرمند سپرده شده.

بنابراین هنر هم جزو دسته ی حوزه ی علوم انسانی است چون مثل لوازم خانگی یا هواپیما نیست که اگر کار نکرد پس فرستاده می شود (معمولا در اثر هنری ارائه شده بعدا تغییری صورت داده نمی شود). به نظر من هم اکثر آثار هنری دقت و کامل بودن از اون نوعی که در پل ها و هواپیما ها و مدارهای الکترونیک هست را ندارند.


اما حالا که فکر می کنم بعضی شاهکارها مثل فیلم های سینمایی، و بعضی قطعات موسیقی و غیره هم هستند که خیلی مهندسی شده اند. معیار کارایی آنها هم شاید فروششان باشد.

یک مساله دیگر تکرار است. یک هواپیما که خوب ساخته شده باشد و بارها تست شده باشد عینا می تواند کپی شود. در مورد پل، قبل از افتتاح میتواند بارها تست شود. اما یک نقاشی تست نمی شود. شاید فیلم و آنها که بازتولید می شوند بیشتر به محصول های مهندسی نزدیک باشد.

البته نرم افزار هم تا حدی تست می شود و مقداری از ایرادات آن بعد از ارائه ی آن معلوم می شود. یک راه حل در دنیای نرم افزار فرمال متد ها هستند. با فرمال متدها قرار است کارایی برنامه را بتوان اثبات کرد و پیش از اجرا و تست نبتوان از صحت آن (کارایی آن) اطمینان حاصل کرد. آیا هنرها یا سبک یی هستند که فرمال باشند یا چارچوب سختگیرانه ای مثابه فرمال متد ها داشته باشند؟
در برنامه نویسی، موقع انتخاب زبان برنامه سازی، در حقیقت گرامر و چارچوبی انتخاب کرده ایم که در راستای صحت پیشرفت کار به ما کمک می کنه. در هنز شاید این نقش رو سبک هنری ایفا کنه. البته یک اثر هنری با یک سبک جا افتاده بیشتر یک محصول هنری میشه تا یک اثر که از نظر هنری ارزشمند باشه...
(اگه ولم کنید تا صبح این کامنت رو کش میارم!)

Naser گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Madamin گفت...

....
ببخشید که این قدر دیر اومدم جواب ابهامتون را بدم
تفاوت در محصول، نوع دسترسی به محصول و تفاوت در نحوه ی تعریف کارایی هم به نظرم به ابزار علوم انسانی که همون انسان هست بر میگرده..به طور ساده می خواستم بگم اگر جواب گرفتن از علوم انسانی سخته بخاطر پیچیده بودن انسانه..
توی همین کامنت آخری راجع به نرم افزار گفته بودید.. نرم افزار پیچیدگی هائی داره که یه بخشی از اون به سرو کار داشتن با جامعه ی انسانی و نوع نیاز های اون برمیگرده، سنجش کارائی اون هم همین طور...بحثش مفصله در واقع من این مطلب(بحث کارائی و پیچیدگی) را از خودم نگفتم بلکه از مباحث مورد بحث درمهندسی نرم افزار پیشرفته دوره ارشد هست.

Madamin گفت...

سال نو مبارک
امیدوارم سال خوبی داشته باشید