چهارشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۹

تبدیل سمبل به قدرت، با مهارت در بازی قدرت

(این لزوما نکته مهم و جدیدی نیست اما متوجه التفات کم به این امکان از چیزها، فرضیه، روایت از امور شدم) نقش ایران این شده: x احتیاج به یک نفر (کشور) برای blame دارد. لازم دارند یک کشوری باشه که تبدیلش کنند به دشمن مشترک. تا بقیه کشور ها و مردم خودشونو متحد کنند. برای متحد کردن احتیاج به یک دشمن مشترک دارید. یک مترسک که همه را ازش بترسانتد که هم اسلحه بفروشند. و هم بقیه رو متحد کنند و غیره. برای همین نمیخواهند نابود کنند چون این رول و نقش نمادین (سمبلیک) رو لازم دارند به کسی (کشوری) بدهند. برای بسیج افکار عمومی. برای نظم دادن به امور به نفع خودشان. و لازم است که نابود نکنند و دائما باشه، چون وجود چنین دشمن نمادین رو لازم دارند تا اوضاع تحت کنترل خودشون باشه. منابع در درجه دوم اهمیت هستند. از منبع میگذرند، برای منفعت و بسیج/اتحاد گسترده تر به نفع خود. کلا ابزار هستیم (هر کسی که بازی game را بلد نباشد، ابزاری در دست اونهایی است که بازی را بلدند و ماهرند. بازی قدرت). سمبل و مترسک برای تنظیم صف ارایی نیرو ها برای تشکیل مدار قدرت یک مکانیزم موثر است. سمبل (ظاهرا خنثی ی نشانه ها) به قدرت تبدیل میشود. در یک بازی شطرنج، چینش (ارایش و پیکربندی عی رم) مهره ها، سمبل/نماد ، تداعی. دلالت. سیگنیفاید کردن. اینها کافی است تا نیروهایی که موجودند را جهت دهد. نیروهایی که به دلیل سابقه تاریخی وجود دارند و با تجربیات تاریخی ساخته شده اند. در پروسه های لرنینگ ساختاری کند.

هیچ نظری موجود نیست: