جمعه، تیر ۰۴، ۱۴۰۰

شرط ‏سلامت ‏متن ‏: ‏سایه ‏روشن


در پاسخ به متنی درباره هوش مصنوعی.

متن، یک طرفه دیده و فقط سیاه نمایی کرده. شما الان از کامپیوتر و اینترنت و اینها بهره میبرید. بدیهایی هم دارد. همین الان اگر بدیهای اینترنت و کامپیوتر ها را بنویسید، تصویر سیاهی میشود. اما باید مزاهای آن را هم دید. ژورنالیست ها و صاحبان رسانه، در همه جای دنیا، رسانه ها برای نون خودشون، ترس و وحشت به مردم میفروشند. و موجب موصع گیری مزدم به تکنولوژی میشوند. بعصی حتی این کار را در مورد علم هم میکنند. باید در دانشگاه به این افراد یاد بدهند که شرط انصاف استکه روی دیگر سکه را هم ببینند. اما گویا تخیل و خلاقیتشان فقط در جهت منفی جولان میدهد. شاید قبل از نوشتن گزارش و تحلیل، ادمها را باید ملزم کنند که فلوکتسینی، لیتیومی چیزی بخورند.

ژرنالیست، اذهان عمومی و گرایش و قضاوت های عمومی را شکل میده، و مسوول است. متاسفانه جاهایی که نشر میدهند، این مطالب را از ژرنالیست ها میطلبند چرا که فروششان بالا میبرد.  دلیل نمیشه که سهم رسانه ها برای صدیت مرد با علم و

از انتقاد من دلگیر نشوید. این انتقاد من برای این گدیده در سطح گسترده است. و اگر یک مورد بود مستله نداشت. همه جا در متون مختلف و کلابهاوس، مسابقه ی ایجاد وحشت هست. و نتیجه‌اش مشتری بیشتر و مخاطبان ببشتر. و این سیکل فیدبک مثبت ایجاد کرده. اللن ایجا جا کمه که توصیح بدهم که علت اینکه  نتایج تداوم این رویکرد را ممفی میبینم چیه.  خودش یک دیستوپیا است.
ولی شرط سلامت ذهن و سلامت متن اینه که: ببینی روی دیگر هر سکه را هم گفته یا نه. اگر روشن را گفته، سایه را هم گفته؟ اگر سایه را گفته، پشتش را هم لااقل اندکی نشان داده یا نه.

شنبه، خرداد ۲۹، ۱۴۰۰

Attribution crisis

Causality Attribution problem (inability) is across the country.

Of self

Of which party

etc

جمعه، خرداد ۲۸، ۱۴۰۰

تعادل پویا



در پاسخ این پست از آقای آریا:  ساختار توزیع قدرت حاصل کشاکش نیروها است. یعنی مفهومActive equilibriumدر شیمی. که تا حدی به تعادل های نظریه بازی هم ربط دارد (که تعادل نش نوعی از آن است). ساختار توزیع قدرت دقیقا نتتیجه ی مشارکت و عدم مشارکت مردم است، و کمتر حاصلل این است که مردم چه کسی را انتخاب میکنند و حتی چه برنامه ای دارد. مساله این است که آیا مردم فشاری وارد میکنند که همه خواهی کنترل نشده ی قدرت مرکزی را در منگنه قرار بدهد یا نه. چون این تعادلل پوسا است نه ایستا، به مشارکت مردم بستگی دارد. اما با بستن انتخاببات و فرمالیته شدن کاملش (مثلا حذف جمهوری)،‌ آن فشار بالقوه (انرژی پتانسیل) هم جذف میشود و کلا مردم از بازی قدرت بیبرون انداخه تمیشون. و تعادل بعدی تعادلی ایستا خواهد بود.

 نام گذاری ان بر هسته سخت قدرت، در خودش نتتیجه گییری نهایی را پنهان دارد: یعنی از ابتدا بر اساس نامش فرض شده که قابلل تغییر نیست و بینهایت سخت است. (و در نتیجه، قادر متعال)،‌ پس طبق نام کذاری، کاری نمی‌شود کرد. اما آن یک هسته ی قدرت است و شاید بگیم هسته ی مرکزی تمامی خواه. در برابرشش،‌هسه ی دییگر قدرت، وتزیع شده (دیستریبیوتد در جمع مردم)‌ است. و تمامیت خواه هم نمیتواند باشد چون مردم طبیبعتا وظایفی را به دولت و حکومت می‌سپارند. بنابراین نام گذاری شما زاویه دارم.

پ.ن. به زبان هگلی (و کمی نادقیق) حرکت و فورس روح ذهنی را خود رای دادن در نظر میگیرم.

پنجشنبه، خرداد ۲۰، ۱۴۰۰

معادل سازی: خودسرایش

 معادل پیشنهادی:

autopoiesis خودسرایش

دوشنبه، خرداد ۱۷، ۱۴۰۰

باز ‏هم درباره ‏ی جنگ

در جنگ، امپاتی با هر طرف، اشتباه و غیر اخلاقی است.
نفس خشونت و جنگ است که بد است.
حق با هیچکدام از دو طرف نیست.

اگر حق را به یک طرف دادی در هر جنگی، هیزم به آتش ریخته ای.

نفس جنگ و خشونت، خود را 
بازتولید میکند.

اصل اون خشونت است که باید متوقف شود در هر دو طرف همزمان. نه کمک به یک طرف.


اختلاف ها و کینه ها و انتقام های گذشته، باید متوقف شوند. چون بنزینهستند بر روی آتش.

مزیت تکاملیشون هم این بوده که قبیله مقابل اکسترمینیت و نسل کشی شده و اکنون قبیله ی برنده ی با خوی قاتل بقا یافته.
پس خوی قتل در انسان هنیشه آماده است. با ماشه ی جنگ فعال میشود. این، گذشته ی تکاملی ما بوده. و متاسفانه چشم و گوشمان بهش بسته مانده. به اینکه انسانها در کنار هم، و در موقعیت جنگ، بشکه باروت هستند. و به زبان علم کنترل و سایبرنتیک و فیزیک، 
و vicious cycle بوجود می آید. بدون negative feedback.


خاصیت جنگ این است که موجب انباشت  نفرت (خاطره ی خشونت) میشود. اصلا کمترش نمیکند. جبران بی معناست (در ریاصی، مثل گروهی است که وارون ندارد. یا اعداذی که منفی ندارند) . و اون نفرت، مولد جنگ و خشونت بعدی خواهد بود. این یک خاصیت مکانیکی خشونت و نفرت است. سرمایه گزاری روی این، آسان است. و سخیف ترین و سهل الوصول ترین روش برای کسب قدرت، پول یا مشروعیت است.

راه جل؟ تنها راه حل های ممکن اونهایی هستند که  بین دو شخص، اسنفاده از یک مرجع سوم شود، که طرف هیچگدام نباشد، هدفش فقط توقف باشد (و نه تظلم، اقدام پیشگیرانه یا مشابه آن. اینها اشتباه هستند) . در جنگ هم دخالت نکند. اما این داوری و حکم و جزا، در بین کشورها، هنوز نمیدانم باید چگونه باشد. 
طبیعتا چیزی مانند سازمان ملل یا سازمان صلح جهانی. اما این راه حل عملا ناقص بوده. لااقل در فرم کنونی آن. چرا که جنگ ها همچنان رخ میدهند. 


اینها کامنتی بر این بودند.