دوشنبه، خرداد ۱۷، ۱۴۰۰

باز ‏هم درباره ‏ی جنگ

در جنگ، امپاتی با هر طرف، اشتباه و غیر اخلاقی است.
نفس خشونت و جنگ است که بد است.
حق با هیچکدام از دو طرف نیست.

اگر حق را به یک طرف دادی در هر جنگی، هیزم به آتش ریخته ای.

نفس جنگ و خشونت، خود را 
بازتولید میکند.

اصل اون خشونت است که باید متوقف شود در هر دو طرف همزمان. نه کمک به یک طرف.


اختلاف ها و کینه ها و انتقام های گذشته، باید متوقف شوند. چون بنزینهستند بر روی آتش.

مزیت تکاملیشون هم این بوده که قبیله مقابل اکسترمینیت و نسل کشی شده و اکنون قبیله ی برنده ی با خوی قاتل بقا یافته.
پس خوی قتل در انسان هنیشه آماده است. با ماشه ی جنگ فعال میشود. این، گذشته ی تکاملی ما بوده. و متاسفانه چشم و گوشمان بهش بسته مانده. به اینکه انسانها در کنار هم، و در موقعیت جنگ، بشکه باروت هستند. و به زبان علم کنترل و سایبرنتیک و فیزیک، 
و vicious cycle بوجود می آید. بدون negative feedback.


خاصیت جنگ این است که موجب انباشت  نفرت (خاطره ی خشونت) میشود. اصلا کمترش نمیکند. جبران بی معناست (در ریاصی، مثل گروهی است که وارون ندارد. یا اعداذی که منفی ندارند) . و اون نفرت، مولد جنگ و خشونت بعدی خواهد بود. این یک خاصیت مکانیکی خشونت و نفرت است. سرمایه گزاری روی این، آسان است. و سخیف ترین و سهل الوصول ترین روش برای کسب قدرت، پول یا مشروعیت است.

راه جل؟ تنها راه حل های ممکن اونهایی هستند که  بین دو شخص، اسنفاده از یک مرجع سوم شود، که طرف هیچگدام نباشد، هدفش فقط توقف باشد (و نه تظلم، اقدام پیشگیرانه یا مشابه آن. اینها اشتباه هستند) . در جنگ هم دخالت نکند. اما این داوری و حکم و جزا، در بین کشورها، هنوز نمیدانم باید چگونه باشد. 
طبیعتا چیزی مانند سازمان ملل یا سازمان صلح جهانی. اما این راه حل عملا ناقص بوده. لااقل در فرم کنونی آن. چرا که جنگ ها همچنان رخ میدهند. 


اینها کامنتی بر این بودند. 

هیچ نظری موجود نیست: