چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۴۰۱
در ادامه ی جلسه ای در بحث مثلث کارپمن
میشه کمی عقب تر هم رفت، و ریشه های این رو در زمینه ی تاریخی و کلاتر (اجتماعی دبد).
در طی تاریخ، سیستم رفع رجوع اختلافها برای اعاده حق نبوده. در گذشته، سیستم قضایی و رسیدگی نبوده. وقتی اون اتفاقی که بهش ظلم یا قربانی سدن و عیره انجام نیشه، در جای خودش نبوده.
چطوری سابقه تاریخی میتونه این الکو را تقویت کنه؟ جرا صحبت روانشناسی زا به حوزه تاریخ ربط میدی؟ و بیخود اونقدر عقب بریم؟
اضطراب و تشویش را بیشتر نیکند. هشم و عصباتیت کنترل فرد را بدست میگیره و از خود بیخود میکنه.
خودش میشه قاضی و کلانتر.
چرا ربط دارند؟
در طی تکامل ژن های ما این حس رو ایجاد اورده اند که unfairness و (بیعدالتی) را خس کنیم. در ما تموشنی بوجود بیاره. حسش میکنیم ولی ممکنه در اون لحظه کلمه ی قربانی هم به ذهنمون نرسه و بطور زبانی تداعی نشه.
و منجر به اعتراض بشه، یا به سمت های مختلفی هدایت بشه. از جمله شرم، اعتراض، خشم، عصبانیت، فردیا، غیره. یا بازگویی برای بقیه و نشر داستان ، برای راه حل.
راه حلی بوده که ژنتیک بوجود اورده و حولش عادات و عناصر فرهنگی ای رشد کرده.
غرایزی هست که باحمله یا بازگویی حالشون بهتر بشه. یا کسی که امپاتی میکنه اروم میکنه چونکه حس میکنی میتونه کاری برات بکنه. یا راه حل. یا تحات بخش. کلا راه حل.
من: اکسپرشن.
چرا این سیستمی که حالا عیب هایی داره بوجود اومده؟ در طی تکامل چرا ایلاح نشده؟
اون حالت مانپکاری که انسان طی اون تکامل یافته در کروههای کوچکی بوده.
یعنی این عکس العمل های غریزی ابجاد شده اند که هر کسی مواظب عدالت و منصفانه بودن در مورد خودش باشه. و بعد خانواده اش. یا افراد نزدیک به خودش.
حالت قبیله ای و ترایب هم بوده.
قدرت ها کم بوده. گروهها کوچک بوده اند.
ولی وقتی تمدن های بزرگ بوجود آمدند، کشور ها و شهر ها یی در آن بوجود امدند، یک قدرت های بزرگی هم بوجود امده اند.
قدرت بررگتر، نیاز به سیستمی داسته که اون غرایز فردی براش کافی نبوده.
برای این منطور ، باید سیستم دادرسی ای متناسب با رشد جامعه هم باشه.
بزرگ.
اگر نباشه چی میشه، سیستمهایی که برای گروههای کوچک هست. بین یک گروه در رقابت یا دشمنی با گروه دیکر. میتپنسته اند برن حمله کنند به گروه دیگر.
اما در جامعه متمدن نمیتونی بری کوجه بقلی با همسایه رو بکشی با با اسلحه ازش پول بکیری. کلانتری هست. خوشبختانه. اما کافی نیست.
یا انتقام قتل فرزندش رو بگیره. و غیره.
(همزمان تمدن هم بوکود اومد وسط کار قبل از ابنکه …)
یعنی انتقام، و صاف مردن وضعیت. قربانی شدن با ظلم پاسخ داده بشه. یا بازگو بسه یا در ذهن اونقدر بمونه تا اینکه روزی تسویه بشه. حتی اگر به نسل بعدی موکول بشه.
تنش. تا صاف شدن. و صاف شدن حساب. (جرا حتی در کروههلی کوچک؟ نمیدونم).
اما این غریزه بسیار قوی لست. و از تیروهای اصلی ایجاد گروههایی میشه که بانکشنال هستند. اکر تباشه، چیزهایی مول اخلاق و اقتصاد و هیچی بوجود نمیاد. و هر قدرتی منحر له نابودی میشه. اون قدرت کانالیزه نمیشه در رشد! (چرا باید به رشد منجر بشه؟).
بالانس.
کارما؟
اون ظلم هایی که درلسس نشده، دنبال بک ناحی میکردند.
اون ناحی بابد مرجعی باشه که حالا قلضی و جامعه و مدنی و قبیله و غیره است.
وقتی نباشه، این پِتری های ناحی طلبی جمع نیشوند. و کل جامعه دنبال نجات بخش خپاهد بود.
و شبکه های نجات و غیره بوجود میاد. فرصتهایی که پیش میاد مه بعضی ها نقش ناجی بازی کنند (با نیت خوب با بد).
یا در خودشان بوجود می اوردند.
و مقدار زیادی کیس هایی باز میمونه.
و مدت طولانی ای لین عدم عدالت و بیعدالتی و ظلب و قربانی شدن میماند،
باعث میشه مقدار نسبتا بیشتری از این اسطوره ها داشته باشیم (اونها هم دارند. مثلا سیندرلا).
بنابراین جتبه های کلانتر تاریخی، اجتماعی، و حقوقی هم دارد.
یرن ها عادت به سازگاری و ماندگاری و ساستینبل بودن در ایرن شرایط بوده ایم در نسل های متوالی.
گفتمان، زبان، اسطوره ها، (اسکیما ها)، …
اعتبار جویی، … سیستم ارزش گذاری هم حول این شکل بگیره.
ما را هم بیشتر تحریک میکنه.
یک نقدار در خارج از ایران، بین اونهایی که در زنینت برهنگی ایرانی رشد نکرده اند، کمتره.
وقتی در سیستمی قرن ها این سیستم باشه، یکم طول میکشه، تا سییتم به حالت قبلی برگرده. و خساسیت ها برگرده. حتی اگرر یک سیستم قضایی خوبی ایجاد بشه.
در بعضی کشورها میبینی که وامنش اونها خیلی کمتره.
خلاصه این زمینه اش را هم بابد دید. در دهنه ای وسیع تر و در کذشته و سابقه ای طولانیتر.
از پدر خانواده یا مادر به بقیه نشت پیدا میکنه.
اسرتیو نیستی. چون میدونی رسیدگی نمیشه. پدر هم ناخپداگاه با خانواده اپنطپر میکنه.
مول دوپامینه که به همه اطرافش نشت و diffusion میکنه.
جامعه پر از قاضی و کلانتر میشه
قضاوت نکن؟الف:
ب: اگر من قضاوت نکنم چه کسی قضاوت کنه و به
سمت حق تعدیل کنه در نهایت؟
علالت به مثابه اکشن. ایمبالانس منحر به اکشن. و برگشتش (طرف مقابل: نظربه بازی. منجر به ایجاد موقعیت گره خوده ی بازی ی خود-بازتپلید-شونده.
ج..
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر