روزی روزگاری دو تا گوش به هم رسیدند. مدتی به هم گوش دادند. نتیجه این شد که قهر کردند.
دوتا زبون بودند ... آخرش با هم دعواشون شد.
حالات دیگر به عنوان تمرین به خواننده واگذار می شود.
related?
یکشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Blog: |
εψιλον |
Topics: |
personal, philosophy, general |
۱۳ نظر:
Baa in "ruziruzegaari,do taa..." movafegham;albate taa in lahze.
Be nazar mirese in ghese sare deraazi daare;gheseye tekraar...gaahi vaghtaa aadam kheili delesh mikhaad dige began ghesseye maa be sar resid.
Vali da'vaa va ghahr ham dige kheili barkhordaaye shadidi hastan.
Nahaayatan hame jaa saaket mishe;mesle alaane man.
After this story, here`s another story.(just a story). The second post of the page:
http://alivelife.blogspot.com/2005_01_01_alivelife_archive.html
شاید بعدش دو تا چشم به هم برسن و همدیه رو نگاه کنند ولی اینبار قهر نکنن و با هم دعواشون نشه،خدا رو چه دیدی،یه وقت دیدی زد و از قیافه ی هم خوششون اومد!و تا وقتی که این گوش و زبون سر و کله شون پیدا نشده به خوبی و خوشی روزگار را بگذرانند،باشد که قبول افتد!(چی چی افتد؟؟؟)
khub mitoonam begam khili ghashang bod !
haalate ye goosh o ye zaboon :
enghadr zaboone harf zad ke....!gooshe kar shod!
be andaazeye kolle omremoon too barnaame koodak az in chizaa bemoon yaad nadaadan? bass nist?
vaisaa,
ye goosh e resid be ye ...,
sharmande ye deighe vaaisa,
nemidoonam cheraa yadam raft,
ahan na goosh nabood,
taraf hame chi daasht goosh nadaasht,
bad be ye goosh resid,
nemidoonam vali fekr konam khob baa gooshe khoob
barkhoord kard, chon goosh nadaasht,
vagheiatesh ino az khodam dar aavordam,
do ta mojode dige boodan be ham residan,
chizi ke khob yadame inke zaboon naboodan,
chon hich sedaaeei azashoon dar nemioomad,
eeeee, yani maloom shod,
ohom, khob man chera hich vaght be cheshm nemiresam,
khob aare man cheshm nadaaram,
vali be khoda oon sahne ro didam,
yani khob shayad hes kardam,
chera baavar nemikonid,
oona hata ye sedaa ham az khodeshoon
dar nayaavordan,vali man heseshoon kardam,
baavar konid,
baashe baavar nakonid,
vali khob oona yekishoon mitoonest
chesh e man baashe,
az man khoshesh oomad,
ama oon yeki nazaasht,
be jahanam,
haminjoori kheili behtare,
joori ke hich kodoometoon ro nemibinam,
kashmir kheiliiii khube.
Vali hala chera necrosis?!
سلام...خیلی باحال بود...منتظرتم
سهیل جان سلام
به نظر من مشکل اصلی اینه که اساسا گوشها برای گوش دادن به همدیگه ساخته نشدن بلکه برای گوش دادن به زبانها ساخته شدن. به همین ترتیب زبانها هم برای صحبت کردن با هم ساخته نشدن بلکه برای صحبت کردن با گوشها ایجاد شدن (البته یه چیزی هست و اونم اینه که چشمها برای نگاه کردن به هم ساخته شدن). فکر کنم معما حل شده دیگه یه چیز دیگه بنویس تا دعوامون نشده! راستی من برگشتم یه سری به من بزنی خوشحال میشم. (میخواستم یه برداشت سیاسی هم از این نوشته بکنم که بیخیالش شدم یعنی ترسیم در وبلاگتو تخته کنن!) موفق باشی
مرسی علی، فکر کنم دقیقا همون چیزی رو گفتی که قرار بود موقع نوشتن این توی ذهنم باشه(یعنی حل معما. عه؟معما؟). آره زیادی داخل موود گوش-ییت موندم! خوب این اولین باره که کامنتها از پست ها بیشتر میشه و این یعنی لذت گوش دادن!
______________
به محمدعلی: پاراگراف سوم کامنتت رو خوب نفهمیدم اما در کل مطلبت رو حسس کردم.
آرش: توی دبیرستان ما که اینا رو نگفتن اما به نظر من جای گفتن این مطالب دراصل توی مهدکودک-ـه! (یعنی اینجا مهدکودک غیر-غیرانتفاعیه)
روزبه: این که گفتی حتماً یعنی اشباع،: اووردوز!
پوریا: خوب میتونم بگم حتماً چشماتون قشنگ میبینه!
نیوشا: دقیقا! یعنی این هم میشه. به هر حال شامل بعضی ها میشه. تمرین اضافی(ستاره دار*) رو خوب حل کردی صدآفرین!
نازنین: قضیه مدادرنگی ها و فضای حاصل از تنوع اونها می تونه به این داستان معنی محض تری بده. (درمورد چراییِ تنوع...)
ناشناس: نمیدونم کی هستی، و این تحملش سخته. همین!
(البته قهر کردن در مورد گوش ها متفاوته: یک برخورد شدید نیست بلکه یک برخوردِ شدیداً سرده. و بازهم آخرش همه جا ساکت میشه!)
به مهدی (که کامنت نداده ولی شفاهی باهم حرف زدیم): موضوع جالبی رو مطرح کردی...
به گوشی که کامنت نداده: ... (در حالی که گوش می دهد)
وای چقدر حرف زدم. زبونم بی حس شده!
:P"
Total Idea (for 3 previous posts):
Overhauling as much as %23, consumes %51 of your peanut butter and
results in 40% of meaningful contents.
}
i geuess related!
ارسال یک نظر