زیباترین تجربه های حسی آنهایی هستند که فکر می کنی در گذشته داشته ای. اما مثل ترشی و خیارشور، تنها در اثر زمان است که آن طعم مخصوص را می گیرند. در لحظه ی بیاد آوردنشان آن حس وجود دارد ولی معطوف به گذشته است.
آه بهار گذشته...
اگرچه در لحظه ی حال درحال تجربه* (ی بیاد آوردن ِ) آن هستی ولی به عنوان چیزی که مربوط به آن لحظه نیست و به علت فاصله ای -از جنس زمان- از دسترس تو خارج است. آن تجربه مربوط به همان لحظه (حال) است اما در ذهن تو مربوط و معطوف به گذشته ادراک می شود.
یک لحظه بوی زمستان پارسال آمد ...
با حسرت آن را بیاد می آوری، انگار که دیگر نمی تواند تجربه شود. انگار ازدستش داده ای.
و واقعا نمی تواند در آینده تجربه شود چرا که فقط در بیاد آوردن زنده می شود. بنابراین هیچگاه نمی تواند در لحظه ی حال به عنوان تجربه ای جاری و لحظه ای فعلی حس شود. انگار که در فاصله ی میان اکنون و گذشته جای دارد یا در آن میان گیر کرده است. دست تو به آن نمی رسد و این، خودش تجربه را دراماتیک می کند.
این موسیقی را دیگر پخش نکن. نمی خواهم خاطره ی شکننده گذشته را به اکنون آلوده کنم...
در طی آن مدت ساخته شده. هربار که به آن فکر کرده ای یا خواب آن را دیده ای و فراموش کرده ای بیشتر جا افتاده** شده. طعم و بو و مزه و شیرینی خاصی دارد که مختص کمد ترشی ِ خاطرات گذشته است. به دنبال آن نرو. به تخدیر ِ غوطه ور شدن در گذشته کهنه تسلیم نشو. رو به آینده باش. ترجیح بده که در بوی مست کننده آینده و طعم ناپرهیزانه ی خواستن وقتت را بگذرانی تا با مزه مزه کردن شراب کهنه ی روانگردان ِ گذشته!
راستش فقط از آن میترسم، که من را واپس گرا(تر) کند.
* experience. ** aged.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
خوب میبینم که یه کم وقت گیر آورده که از گذشته بنویسی و به آینده فکر کنی به نظر من الان تو دو تا سهیل هستی که یه روزی به هم میرسن یکی سهیل فیلسوف و یکی هم سهیل مهندس اما نمیدونستم که گاه گاهی روانگردان هم میزنی
:D ravangardaan koja bood!
;)
manzooram in bood ke gozashte tahrif mishe va in shayad gool zanande bashe.
age beham beresan ke khoobe! shayad naresan :(
منظور منم از روانگردان همون بود من که میدونم تو چه بچه مثبتی هستی
چاکریم
ارسال یک نظر