کم کم دارم به این نتیجه می رسم که بخش مهمی از عوامل عقب ماندگی مملکت ما از باکتری است! (البته منظورم کلا ً مسائل مربوط به سلامت است) - (چه در قشر متوسط، چه در قشر فقیرتر و چه در حکام! برای مثال یک زخم معده ظاهرا ً بی اهمیت: می تواند کارایی انسان را خیلی پایین بیاورد. درضمن 90درصد مردم ما از همه طبقات آلوده به H.Pylori هستند و این فقط یکی از پاتوژن های شایع است.)
بخش مهم دیگر، عوامل زیست محیطی است. که قبلا در بحث بیابان زایی اشاره شد.
این ترس از گرم شدن کره زمین، که این همه در غرب درموردش حرف زده می شود (و انصافا جدی گرفته می شود)، چیزی است که مدت ها قبل واسه ی ما رخ داده و ما می توانیم مدل «آینده ی پس از فاجعه» آن ها محسوب شویم تا عبرت گیرند!
بقیه غُر هایی که میزنیم (خیلی هاش) خاله زنک بازی و گاسیپ است! خود من و شما هم اگر رئیس جمهور شویم چندان هم چیزها درست نمی شود.
رئیس جمهور را بالاخره همین ما انتخاب کردیم دیگه، نه؟ هم از این بابت که "ما" مساوی= است با کل مردم ایران؛ سرجمع ( = برآیندمون). و هم از این بابت که «رای ندادن» عملا ً به معنی تایید رای آن بقیه (ی کذایی) است! (بود، هست و بازهم خواهد بود!)
چهارشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۸ نظر:
من فقط نفهمیدم ما چطوری آینده ایم یعنی یه زمانی ممکلت ما به جای بیابون پر از جاهای خوش آب و هوا بوده؟ که فکر نمیکنم درست باشه چون به هر حال ما که بیخودی قنات و بادگیر ساز نشدیم که شایدم من بد فهمیدم
سهيل جان، کيف کردم. يادم افتاد به يکي از چرند و پرند هاي مرحوم دهخدا. توش به طرز بامزه اي اثبات مي شد که مشکل اصلي ايران از ديگچه هاي مسي توي آشپزخونه هاست و اگه مردم حاضر بشن اونها رو بيرون بندازند تمام مشکلات و مطائب ايروني ها حل مي شه. اين باکتري چي کار مي کنه؟
علي جان، اتفاقا مي گن يه زماني سرسبز هم بوده. مثلا من شنيدم کلي از جنگل هاي و درياچه هايي که توي اوستا ستايش شدن و بهشون قسم خورده شده، اصلا توي همين سيستان فعلي بوده. يعني ممکنه اين قنات ها و اينها مال ادوار بعدي باشه.
جالبه، چون همیشه باکتری و بیماری و این جور چیزا نتایج عقب ماندگی فرض می شدن، نه دلایل عقب ماندگی. اگر چه به نظرم هر دوش درسته -یعنی هم دلیله و هم نتیجه، یعنی تاثیر و تاثر متقابل- ولی نمی دونم چرا یه جورایی اون سویه ای رو که تو دیدی به نظر منم مهم تر میاد
ممنون ناصر، اوستا رو نمی دونستم!
پس مغلوم شد از بس بی رویه قسم خوردن اینطور شد ؛)
رضا، ممنون. شاید چون درباره اش کمتر حرف زده می شود؟
در روانشناسی هم همچین اشتباهی وجود داره: خیلی از مسائل روانشناسانه از بیماریهای جسمی ناشی می شود و این رو روانشناس ها معمولا ًنادیده می گیرند و یک رویکرد صرفاً ذهنی درپیش می گیرند. در حالیکه بخش مهمی از مساله خارج از ذهن (یعنی جسمی) است.
وقتی مساله به وضوح جسمی است، برچسب سایکوسوماتیک (روان تنی) می گیرد و نوعی پروجکشن از جانب درمانگر انجام می شود (ببخشید کمی بی ربط شد!)
حالا تصور کن موضوع، سیاست باشه (یک جور روانشناسی ذهن ِ موجود گنده ای بنام جامعه. آدمیه که اومده مطب میگه دکتر نمیدونم چه-م شده ....).
شاید بشه گفت، وقتی همه مسائل سیاسی رو با رویکرد صرفا ً سیاسی در نظر بگیریم، سردرگم کننده خواهد بود.
یک مطلب جالب پیدا کردم. نمیدونم ادعای گویندش درسته یا نه ولی اطلاعات جغرافی-تاریخی عجیبی توش هست.
(منابعش رو نمیدونم)
در پايان عصر يخبندان هوا در فلات ايران بسيار سردتر از امروز بود و فلات ايران جاي مناسبي براي زندگي (...) نبود.
اما در جنوب ايران يا كف خليج فارس كه در آن زمان خشك بود رودي از پيوستن دجله، فرات و كارون ميگذشت كه در تنگه هرمز به درياي عمان ميريخت و آثار اين رود بزرگ در كف خليجفارس مشهود است.
با توجه به آنكه شمال آن منطقه سرد و جنوب آن يعني صحراي عربستان گرم بود، اين منطقه براي سكونت (...) بسيار مناسب بود و در اسطورههاي ايراني، اروپايي و حتي تورات از اين خاستگاه و رود بزرگ نشانههايي هست. پس از آنكه هوا گرم ميشود آب درياي آزاد بالا ميآيد و خليجفارس در طول چندهزار سال پر از آب ميشود و (...)
...و در اطراف دو درياچه بزرگ كه اكنون تبديل به كوير شدهاند شهرهاي اوليه را بنا ميكنند. اين درياها در اثر جاري شدن آبهاي فراوان از ذوب شدن يخ به داخل فلات ايران سرازير ميشوند و 2 درياچه بزرگ در داخل ايران تشكيل ميشود كه اكنون به صورت كوير درآمدهاند.
شهرهاي بزرگ قديم ايران مثل تپهسيلك، شهر سوخته در سيستان، تپه يحيي، شهداد و تپهحصار دور اين درياي بزرگ قرار داشتند. در آن زمان اين مناطق پر آب و جنگل بوده و نقشه اين درياچهها در كتاب عرضه ميشود.
( از http://forum.persiantools.com/showpost.php?p=896184&postcount=4 )
خب پس داریم درمورد دروانهای زمین شناسی صحبت میکنیم یا دوره های تاریخی من خیلی ابعاد این دو تا متوجه نمیشم فکر کنم یه خورده گم شدم این وسط
من حاشیه رفتم. ربطی به روانشناسی نداره.
"William F. Ruddiman [...] is known for his "early anthropocene" hypothesis, the idea that Human-induced changes in greenhouse gases did not begin in the eighteenth century [...], but date back to 8,000 years ago, triggered by intense farming activities of our early agrarian ancestors."
From http://en.wikipedia.org/wiki/William_Ruddiman which came from: New Scientist 03 September 2008 cover story: "The ice age that never was"
ارسال یک نظر