منشا قبلی ایده عمیق تر زیر بود
منشا (تشخیص) تروث هم فردی است. اخرش مسوولیت فرد است که تروث مورد انتخابش را چه بداند
البته ممکن است دلگیت کند (تپسط به اتپریته)
اما در نهایت اوست که این انتخاب اشتباه یا درست را کرده. میوولیتش با خود ش است.
Locus of truth is with individual
واقعیت و حقیقت، بیرون از لین ماجرا، یک چیز است، ابجکتیو است در خودش، فقط ما دسترسی بهش نداریم . (هرچند سوپر پزیشن باشد، که بحث دیکری است). اما واقعیت مستقل از اذهان افراد (به عنوان سابجکت) است. (حتی اگر شامل اذهان باشد: به عنوان ابجکت).
پس فرد، ممکن است نداند و اشتباه کند. اما راهی به برون نیست. مرجعی نیست. قبول کنید.
نمیگم هر کسی خودش تصمیم بگیرد که تروث چیست. اما هر کسی قلول کند که اخرش از فیلتر او گذشته، و ورژن تروثی که میگوید، تنها صاحبش خودش است.
این یک نظربه اومانیستیک حقیقت است: سازگار با رویکرد علمی و سازکار با اومانیسم سازتر ی.
فردی که موضع تروث ش خودش است: همه اینند. اما فردی که آن را خودش بدتند، به رشد رسیده. و مسوولیت را قبپل کرده. فرافکنی نمیکند. فرافکنی ریشه فریب هاست. نوعی اکانتبیلیتی است. متاسفانه فرهنگ کنونی این را تحمل نمیکند. و قضاوت عمومی، بر علیه محقق شدن این نوع صداقت است.
منظورم حتی ترنسپرنسی هم نیست: ممکن است به دلیل پرایوسی کسی نظرش را نگوید. اما وانمود نباید کند.
پ.ن. پس انتقاد ها به دیگران، در جهت منافع عمومی چی؟ اونها را چطور باید فرمول بندی کرد؟ استدلالهایی که خیر عمومی مد نظرشان است. البته میشود آن را صورت مساله دانست و گزاره ها را مشروط به آن بیان کرد. اما این باز هم راه سو استفاده را باز میگذارد. احتمالا راه حل، پرهیز از اموشنال و زبان میتیک است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر