جمعه، تیر ۰۹، ۱۴۰۲

لابلای مدل هایی که استفاده می‌کنیم چی دریافت میکنیم؟

وقتی یک مدل داده میشه (شامل دیسکورس(گفتمان)،‌نرتیو، و نیز مدل جنریتیو،‌و نیز فرمولاسیون زبانی،‌یا حتی هر بیان زبانی : اکسپلیسیت کردن،‌و شاید هر کاسپچوالیزیشن ،و هر سیستم ایدیولوژی لابلاش چیزهای دگه هم میگیری. مارکوس: چیزهایی توش هست که واقعی نیست،‌ اما فکر میکنی واقعیه. تکلای (از اریتره): بحجای واقعیت ازش استفاده میکنی،‌و فاصله ات میشود با واقعیت (اندی کلارک:‌حجاب و پوشش برای واقعیت میشه). مارکوس: برای افرادی میشه که میخواهند از تجربه اجتناب کنند. من: براس اسده کردنو مصرف گرایی. و تجربه نکردن. (هیچوقت معنی نان-اگزمیند لایف را نفهمیدم). وقتی یک مدل داده میشه،‌و اون را مورد استفاده قرار میدهی،‌به نوعی آن را خریده ای. مشترک شده ای. و معمولا هر تصمیمی ،‌بدلیل نبودن یک مکانیزم دیثرینگ،‌ و ارور از واقعیت، (اطلاعات ورودی اضافه با دیثرینگ وارد شدهلابلای کار)، تکرار میشود. پالیسی است. (چون استیت ورودی همان خواهد بود. و محدود است. به نوعی محدود بودن سایه مارکف ی. وقتی یک مدل را استفاده میکنی،‌حنریشن های اون را آنفولد مینی بجای پاقعیت، اونوقت هشدار های مارکوس و نگرانی هایش از قدرت تجلی میابند. من: یک سیستم است. آمن را تغذیه کرده ای. چرخش را گردانده ای لااقل. لابلایش چچیزهای عیر درست هم هست (دلتا آی). ولی لابلاش فریب و دیسیت هم هست. هرچند ممکنه آگاهانه نباشه. اما برای اون سیستم داره سود میاره ته ش. و تمایل به حفظ ش دارند. تمایل به حفظ داشتن،‌یعنی آب به آسیاب موجود ریختن. (کانسروتیو بودن). هر مدلی،‌مثل محصولی است که درآمدش با تبلیغات هم هست، نفع پنهانی هم برای کسی ندارد. اوکی هست که داشته باشی. اما بقول نیما باید نگوشییشن که میکنی،‌بهش آگاه باشی. مارکوس هم نگوشییشن را بکار می‌برد. در گپ جالبی بودم که بعضی ایده های قبلی بدرد خورد و سینرجر ایجاد شد با مطالب مارکوسو حضور (تکلای).

هیچ نظری موجود نیست: