سه‌شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۳

بالاخره با جان فشانی های دوستان(!) موفق شدم به اردوی اردبیل راه یابم. راستی علی دایی کیه؟OA

دوشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۳

برای رسیدن به یک هدف گنده، کافی است بذر آن را بکاری. در درازمدت آن را در ذهن داشته باشی و به بذر آب دهی. باید گذرِ زمان، موجب کنار گذاشتن آن نشود.
نیوتون در پاسخ به سوالی گفت: ... تنها با پیوسته-در-ذهن-نگاه-داشتن آن مساله.

celeb

من مشهور celebrity خواهم شد!!! دوستان نزدیکم شاید تعجب کنند ولی اعتراف می کنم که یک هدف جانبیم شناخته شدن(being recognised) در اجتماعِ بیرون است. (البته نه خیابان)

شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۳

این، چیزی نیست که کسی به تو یادش دهد. خودت تنهایی، و مجبوری همشو کشف کنی. بیرحمانه است، کسی دراین مورد دلش برای تو نمیسوزد. تنهایی و سینه خیز، همش رو خودت بگردی و پیدا کنی. تا ته این چشم انداز، دنیا، را طی کنی.

سه‌شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۳

Am F, G Am, Am G, Dm/F Am

هنوز و همچنان James Ronnie Dio با صدای جادوییش در Temple of the King. بعد از 7-8 سال گوش کردن موسیقیش، هنوز اتمسفرش دلپذیر بود. تازه کننده و تازه شدنی بود. آن زمان که فکر می کردم هیچ التیامی برای آن لحن مرطوب و خسته ذهنم نیست، این صدا، کمکی بزرگ بود. (اون بالا آکوردهای شروعش رو نوشتم)
25 خرداد، روز قبل از دفاع، بهتر نوشتم:

این آهنگه لامصب نه تنها ازش کم نمی شود بلکه دارم وابستگی ترسناکی به آن پیدا می کنم. انگار که تنها وسیله ای است که با آن می پرم وسط core احساس انسانی و غنای انسانی و چون آب خنگ لطیف است.

و التیام اضطرابی کهنه است.

خودآگاهی دیجیتالی

اینجا محل فکر کردن بلند بلند (زبانی یا verbal) من است. یک لایه جدید از خودآگاهی است که بالای خودآگاهی معمولی است. خودآگاهی distributed و publicی از جنس digital آنجا out there. فکرهای خصوصی یک نفر وقتی عمومی شوند کیفیت متفاوتی پیدا می کنند: مخی در دوردست. اینجا یک مدار فیدبک جدید روی ذهن درست کردام، پس احتمالا این وبلاگ عمومی فقط برای خودم جالب است.

دوشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۳

Perfection

Ideally I am ideal in my approach to ideal

پنجشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۳

ایران به مقام سوم اورکت رسید! پریشب تا حالا یهو چه خبر شد؟ ایران دارد می جهد! یادتونه؟ همین وسط هفته ششم بود!؟ خیلی از دوستامو add کردم ولی هنوز اصفهانی هاش جواب نداداند.
نکته: اورکت جوری است که برای افتادن در دامش، دیدن صفحش لازمه، اونم وقتی یکی دیگه داره براوز میکنه. صفحه جذابِ(چرا؟) اورکت، عامل مسری بودن آن است. چرا این دوتا (وبلاگ و اورکت) برای ایرانی ها جالبند؟ این وسط نکته ای هست که نمی دانم...
رشد توزیع آن جغرافیایی است. اولش دانشگاه شریف و تهران حضور داشتند، بعدش دانشگاه امیرکبیر آمد. مثل بیماری است، در اثر تماس فردی منتشر می شود و هر چی با ایمیل دعوت کنی فایده ندارد! مگر به ندرت (جهشی)
توجه کنید: این بار هم (بقول خودم!) مثل همه تحول های اجتماعی، جهش وار است (و مثل سطوح انرژی کوانتمی). هگل هم می گوید تحولات در تاریخ، ماهیتا ناپیوسته اند (نه فقط انقلاب ها). ساختارهای بی سابقه به ناگهان پدیدار می شوند و تاریخ مسیری منکسر می پیماید(منبع: کتاب ژاک دونت ص30)

todo

هرچند کارمشکل (دفاع پایان نامه) را انجام دادم، ولی نگران امتحان ++C پس فرداش هستم و بعد به آخر آن جادِهه می رسم (آخر دنیا).
وقتی امتحان دادم (ببخشید، وقتی گرفتم) ابتدا سینما های تهران را درو می کنم و اگر اکران فیلمی از قبل باقی مانده، فوری می روم. سپس یک کار پرسروصدا می کنم. بعدش می رم تئاتر و بعد هر چی گالری هست... اگه کار باحال دیگری هست لطفا اطلاع دهید! بعدش میروم آتلیه آقای حسینی که تکنیکش رو به من یاد بده. خلاصه باید در این تابستان ماجراجو تر باشم.
دو کار باحال در آینده دارم: کلاس هگل، و غور و سیر در هنر (مدرن). خوشبختانه در این دو مورد، دو فرد هستند که دستم را بگیرند. اما در مورد کار علمی فرصت های بهتری دارم.
یک احساس خوشبختی جدید در من، قبل از پایان تزم شروع شد. وقتی توانستم از وقتم استفاده مفید، آن طور که شایستست، کنم. این را مدیون کارکردن با استادم هستم. امیدوارم بتوانم با راهنمایی او کار علمی را ادامه دهم...
باورم نمی شود و یه خورده مثل آخر داستان های رمانتیک هانس کریستین اندرسن شد. البته معنی داستانم را فقط خودم می فهمم. حواسم باشد به اینکه اشتباهات زیادی هم کردام. راجع به رمانتیکیّت! بعدا بازهم می گویم. فقط امیدوارم دوباره دیپرشن، سر، باز، نکند.

چهارشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۳

16 June روزی است که استفن ددالوس سفر خود را در اولیس آغاز کرد. امروز گوگل هم آرم خاص روز Bloomsday را داشت. روز 16 ژوئن برای جویس روز مقدسی بود و خاطره شخصی آن روزش، در رمان اولیس جاودانه شد که تحسین شده ترین رمان قرن بیستم است. سال 1904 بطور کلی سال مهمی در زندگی او بود. نکته را متوجه شدید؟ 2004 و 1904! خود آثار جویس پر از این تناظرها و تداعی هاست. مثلا بخاطر پدید آمدن شباهت وقایع روز مذکور با ماجراهای طولانی اودیسه هومر بود که جویس نام کتابش را Ulysses گذاشت.

سه‌شنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۳

اصطلاحی جدید در مدیریت: KHR منابع انسانی خنگ (Kheng Human Resources) تعریف: آنچه به دلیل اینکه عراق آن را کم دارد، قرار است از ایران به آنجا صادر شود.

unfold

گاهی واژه های معمولی، با خیره شدن به معنی شان زیبا می شوند. مثل: unfold (برای غنچه)
دفاع کردم و نمره ام کمی فراتر از انتظارم شد:19.5! انتظار داشتم به خاطر طول کشیدنش، نمره کسر شود. دوست دارم بدانم دکتر دانشگر (استاد راهنمایم) چه نمره ای به من داد. همه می گویند حالا احساس راحتی می کنی؟ راستش احساسم عادیه، فقط کمی خوشبین تر شده ام!
شانه هایم؟ دست می زنم، اِ انگار سبک شده! فقط احساس رسیدن ته یک جاده را دارم که ناگهان تمام شده است.

یکشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۳

کشف میوزیکال جدید : (Lewis(mistreated از Radiohead

ترم پاییز 83 در شریف

امروز زمان کلاس ترم بعد (جاوا) هم تعیین شد. روی یک کاغذ مهم نوشتم: 10:30 - 12:30 یکشنبه و سه شنبه. آدم وقتی زندگیش را به صورت یک تاریخ بنویسد مهم و هیجان انگیز می شود. «من، درترم بعدهم در شریف درس می دهم.»

box

آخیش! امروز پایان نامه را در باکس استادان داور گذاشتم! نه اینکه کار مهمی کرده باشم، اما یک کارِ نیمه تمام، پایان پذیرفت. هرکار ناتمام،آدم را زجر می دهد. نگرانی دائمی به خاطر کارهای ناتمام که همیشه وجود دارند