the ideal practically approaching to me
دارم میرسم؟ نه! من که ایستاده ام!
اخ این اوست که نزدیک می شود
حسرت! آن ایده آل آن روزها را حفاظت نکردم- تا ساییده شد - تا سطح زمین پایین آمد: آخر ایده آل خاکی که دیگر ایده آل نیست. او به من رسید نه من به او
:(( But practically that's the ideal approaching to me
پنجشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۳
.حسسرت
من باید از خدایان می بودم. اما هیچ ندارم، جز همین یک جمله. که گفتم
نوعی امید در من هست که با امید دیگران فرق دارد. سراسر رنج و ناپیداست. اما به هر حال امید است: انگار که روشن است 22/5/83
نوعی امید در من هست که با امید دیگران فرق دارد. سراسر رنج و ناپیداست. اما به هر حال امید است: انگار که روشن است 22/5/83
دوشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۳
سنگر خالی
در همینجا از همه اونایی که -درس برنامه سازی پیشرفته ++Cرو- می افتن یا نمره کم می گیرن عذر می خام!!
حتما میگین این یارو چه شه! اشکال اینجاس که در عالم دانشجویی هیچوقت نمی تونسته ام راحت با مساله نمره کنار بیام. حالا که وظیفه نمره دادن را دارم هم، خودم رو کاملا داخل جناح مقابل حس می کنم! (طبیعیه که میون بچه ها بودن بهتره). اما آخه خودم هم که این طرف نباشم، تعداد صفر می شه و خالی می مونه!! حس خنده داری است وظیفهء بودن در موقعیتی حسی که هیچکس توش نیست...، که خالی مانده
حتما میگین این یارو چه شه! اشکال اینجاس که در عالم دانشجویی هیچوقت نمی تونسته ام راحت با مساله نمره کنار بیام. حالا که وظیفه نمره دادن را دارم هم، خودم رو کاملا داخل جناح مقابل حس می کنم! (طبیعیه که میون بچه ها بودن بهتره). اما آخه خودم هم که این طرف نباشم، تعداد صفر می شه و خالی می مونه!! حس خنده داری است وظیفهء بودن در موقعیتی حسی که هیچکس توش نیست...، که خالی مانده
دوشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۳
اینور ؛ اونور
کاش می دانستم دنیا-که من توش باشم چجوری می شه
آخه در دنیایی قرار دارم که خود من توش نیست.
گوشه کنارش را که می گردم... عجیبه؛ چرا اونکه بیش از همه می شناسمش،غایب است؟
احساس می کنم خیلی از بیرون خودم جدا هستم:
این طرف جوب همه، من هستم و اونطرف که نگاه میکنم نیستمم
(توضیح. این draft بود و به علتی تصمیم گرفتم نمایانش گرداندنمنمنم امروز 25 مهره)
آخه در دنیایی قرار دارم که خود من توش نیست.
گوشه کنارش را که می گردم... عجیبه؛ چرا اونکه بیش از همه می شناسمش،غایب است؟
احساس می کنم خیلی از بیرون خودم جدا هستم:
این طرف جوب همه، من هستم و اونطرف که نگاه میکنم نیستمم
(توضیح. این draft بود و به علتی تصمیم گرفتم نمایانش گرداندنمنمنم امروز 25 مهره)
سهشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۳
سقراط
نمی دانم.
و می دانم که نمی دانم
و می گویم که نمی دانم
اما به خودم می بالم که می گویم که نمی دانم <
آخه خیال کردم می دانند
اما دیدم نمی دانند که نمی دانند
(گرچه یه چیزایی میدانند)
و چه خوب که من فهمیدم که نمی دانم
اما من که قانع نیستم :
می خواهم بدانم <
و این راه خوبی است برای فضل فروشی مجانی من <
و می دانم که نمی دانم
و می گویم که نمی دانم
اما به خودم می بالم که می گویم که نمی دانم <
آخه خیال کردم می دانند
اما دیدم نمی دانند که نمی دانند
(گرچه یه چیزایی میدانند)
و چه خوب که من فهمیدم که نمی دانم
اما من که قانع نیستم :
می خواهم بدانم <
و این راه خوبی است برای فضل فروشی مجانی من <
اشتراک در:
پستها (Atom)