جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۸۷

این از اون پست های لیست ی است. فکرهایی هست که نمی توانم بنویسم چون هنوز به حاصل نرسیده اند، اما می خواهم در جایی ثبت کنم که آن ها را داشته ام. نمی توانم صبر کنم تا تکمیلشان چون ممکن است طول بکشد. برای من عزیزند. بعضی مال امروز و بعضی مربوط به سالها پیشند.
☼ تغییر قدرت بین دو حزب اصلی در یک کشور مثل امریکا به نوعی همان روش گرادیان های مزدوج در بهینه سازی غیر خطی است.
☼ کار برابر است با نیرو ضرب در حرکت. فلسفه ی پراکسیس هم همچی تعریفی می تونه داشته باشه. (مدل سازی اجتماعی)
☼ کار = انتگرال ِ حرکت ِ مستقل از مسیر در یک فضا
☼ یادگیری هب و اپسیلون تغییر
☼ آن روز در جواب سوال آن ترایزمن(در مورد عقب ماندگی و بی ثمر ماندن تلاش ها) گفتم: بخاطر اینکه غیر از دولت، سایر نهاد ها و ساختار ها در مردم شکل نمی گیرد و غایبند. ان جی او نداریم. (خودم هم اولش باورم نشد این ایده اینقدر اساسی است. بعدا ً دیدم مارکس گفته اینرو هم). مرتبط: اصولا قانون نانوشته این است: تجمع بیش از یک نفر در فضای عمومی ممنوع است (در بسیاری موارد حتی دو نفر).
☼ مساله کلی ِ اپتیمیزیشن، همان مساله ی تقریب توابع است (به آن کاهش میابد) اما با کمترین تعداد نمونه ممکن (دقت کنید بر عکسش رو نگفتم).
☼ آن ایده ی متا، اولش نامش ورودی-خروجی بود (بقول مامانم اینتِیک-آوتپوت). بعدن هی بزرگ شد و چاق شد و حالا توش گم می شوم. یا درباره ی یک جور ترمودینامیک اطلاعات: اطلاعات داخلی و اطلاعات بیرونی.
☼ رابطه ی قدرت و عدم توازن اطلاعات. رابطه ی رشد بی رویه قدرت و جریان نامتوازن اطلاعات
☼ if IN and (then) OUT then Open_the_tap(); // learn
☼ آخرش ننوشتم داستان اون راوی ای که fork میشه: موقع مردن منطقا ً خیالش راحته و راضی چون که کپی اطلاعاتی ِ مغزش الان در جایی فعال و زنده وجاودانه شده است، و نتیجه می گیرد که بعد از مردنش در حقیقت می تواند بگوید که زنده مانده، اما منشعب شده. و طبق هر منطقی جاودانه محسوب می شود. درحالی که از نظر خودش می میرد. ولی حق نداره خودش رو اصیل تر از نسخه ی فورک شده اش بدونه.
☼ برای وبلاگ احتیاج به زبان (روایی) جدیدی دارم. قبلا بدون اینکه بدانم تاثیر گرفته بودم از سبک خیلی ها (ویتگنشتاین، نیچه، والتر بنیامین) البته آنها کجا و امثال من کجا.
☼ آن سایت ِ کلمات را باید بالاخره شروع کنم. کلی سال گذشت ازش.
☼ ممکنه اطلاع موجود در یک جمله هزاران (بلکه میلیون ها) دلار برای یک نفر ارزش داشته باشه. مثلا این: فلان دارو درمانت میکنه. حیف که این جمله رو در خواب نمیشه شنید و فرشته ها هم که نمیان بگن به آدم.
☼ خسته ام و نویز مغزم زیاد شده (ساعت 5 صبحه). فقط دلم رو به این علامت خوش می کنم: © © © © © © © © (و اینکه خوبه که کسایی هستند که این پست رو بخونند!)
(14 آذر)

☼ کاش میشد یک سیستم peer review برای وبلاگ ارائه کرد. (این ایده جای گسترش داره. اگه کسی به این کارها علاقه داره ما من تماس بگیره!)
(15 آذر)

هیچ نظری موجود نیست: