چهارشنبه، خرداد ۱۸، ۱۴۰۱
ابداع و نه فقط حفظ
فراموش شدن لزوم ابداع، در بعضی نسخه دادن ها
ببخشید در مبایل تایپ کردم پر از غلطهای تایپی است)
اجزای این فرهنگ زمانی ساخته شده اند. فرهنگ رو باید ارتقا داد و بهتر کرد. و با نو اوری و غنی کردنش، اون رو اپدیت کرد. اون نو اوری ها توسط هنرمندان (نه فقط ادیبان و شعرا)، دانشمندان، تحلیل گر ها ، نویسندگان، فیلسوفها، بوجود آمده اند (معمولا به اسم شاهها ثبت شده اند. در مواقعی شاهها و افراد وروتمند اونها رو (تامین منابع مالی) fund کرده اند. مثلا خیام را ملکشاه گمارد که تقویم ایرانی را بطور علمی و سیستماتیک تدوین و تعریف کند. که منجر به کشفیاتی در نجوم و ریاضیات و غیره شد، که بر خلاف انتظار، در آمیخته است با این تقویمی که داریم (نوروز و تیرگان و غیره). بنابراین تاریخ، علاوه بر آسیب ها، مملو از تعداد زیادی از این افزودن ها و نو اوری ها هم هست.
همین پیوند (معکوس گسست) بین اقوام، حاصل کارهایی تست که مثلا در ۲۵۰۰ سال پیش انجام شده. و نو اوری بوده. و مدون هم شده طبعا (لابد در ارتباط با زرتشتیت اولیه و زروان و غیره؟ که خیلی آشنایی ندارم). اینها در زمان خودشون به شدت مبدعانه، نو آورانه و ابداعی بوده اند. و اونقدر مفید بوده اند که بعد از ۲-۳ هزار سال باید حفظشون کنیم و نیاز بهشون داریم. ولی علتش فقط «قدمت» یا «ادبی» بودن اپنها نیست، بلکه علتش این بوده که ابداع در اون زمان بیشتر از الان بوده. و اگر همون فرمولها رو بدون ارتقا بخواهیم نکه داریم، و بدون نو اوری و حرفهای جدید برای شرایط جدید آدیت شونده (دنیای مدرن و صنعتی و ارتباطی و رسانه ای و تکنولوژیک و غیرمتمرکز، و غیرلوکال، دیجیتال و …) امروز و دنیای آینده، مشکلات آن بیشتر میشود. اگر پویا نباشد، انتی تزش می آید و راهش را پیدا میکند. پویا نبودن به معنای فرسودن است.
حالت فعلی ما، که البته بخشیش هم تاسف آور است و بخشیش افتخار امیز و قابل بالیدن، حاصل اون ابداعات هم هست. اما این جملات به این صورت که گفته شد فقط به جفظ آنچه باقی مانده میپردازد و لزوم ابداع و استمرار اون ابداع ها را نمیبیند. پس باید تبصره ای برای ابداع به آن اضافه شود. در ضمن ابداعات مذکور فقط در ادبیات نبوده اند. ادبیات روشی برای ماندگار کذپم اونهاست. که متاسفامه کم کاری بوده و مقدار زیادی چیزهای خوب بوده که باقی نمانده. البته از بین بردن سیستماتیک مطالب (کتاب سوزی و کتاب شوری) هم بوده. ادببات، رپرزنتیشن اون محتویات ابداعی است. ولی خود ابداعات و غیره لزوما از جنس ادبیات نبوده اند. شیمی و فیزیک و ریاضی و فلسفه و غیره، مجموع اونهاست که چیزهایی رو میسازه. هرچند ممکنه در برداشت رایج عامیانه ، این دیده نشه. و ادببان معمولا اونها را نمیبینند. (خیام و این سینا و غیره از ادیبان استثنا هستند در این زمینه).
بعلاوه. مقدار زیادی از این فرهنگ سینه به سینه انتقال یافته. و در کتابها (ادبیات و غیره)، تصریح نشده. و باز بعلاوه، بخشی از این کارها وظیفه تاریخ نگاران بوده. که یا کم کاری شده و یا با از بین بردن کتابها و خفه کردن حرفها، باقی نمانده. و فقط نسخه شهر شده شان باقی مامده. پس ادبیات را تنها منبع بعضی فضائل میبینیم. اما خب تصویر اصلی و کامل، بزرگتر است. این جملات ممکنه این سو استفاده و برداشت را به دنبال داشته باسند که اگر کاملا جدی گرفته شوند، هر حرف متفاوتی سرکوب شود و ابداع و نو آوری هم متوقف شود. اتفاقی که به نوعی الان هم افتاده است.
گذشته را باید حفظ کرد، نگه داشت.
ولی نه اینکه سلطه داشته باشد. و تنها خاکم ما گذشته باشد.
ازش کواظبت کرد و بهش ورداخت و باهاش در دالوگ بود.
باید نگهش داری، نت اینکه اون تو را نگه دارد.
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=10209410565378151&id=1745171580&m_entstream_source=feed_mobile
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر