شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۳

پیش-نتیجه:
علاقه و دلبستگی به یک (هر) چیز صرفا درونی، فقط می تواند یک بیماری باشد.
حاضرم بحث کنم و جواب پس بدهم. کامنت؟

تعریف جذابیت:
چیز درونی، ماهیتاً جذلبیتی ندارد. چیزی که جالب باشد، حتما یک ناشناختگی بیرونی دارد.
به عبارت دیگر، با چیزهای درون خودت یک غریبگی (تازگی) دارد

۳ نظر:

آر گفت...

حتی علاقه به ذات وجود؟منظورم اون چیزی که باعث میشه دوست داشته باشیم زنده بمونیم,یا اینکه دوست نداشته باشیم آسیبی بهمون برسه!من نمیتونم ماهیت بیرونی برا این نوع دوست داشتن رو تصور کنم!

Sohail S. گفت...

آفرین! عجب سوال خوبی! عالیه هدفم همین بود که که این جور اشکالا برای خودم مشخص بشه.
البته اون که گفتی، خیلی هم جذابیت نداره. اگه زندگی یکی جذابیت داشته باشه احتمالا بخاطر چیزای بیرونیشه.
ما دوست داریم زنده بمونیم اما در تقلای شدید برای زنده موندن نیستیم. فقط در حدی که نمی خواهیم بمیریم. یعنی از مرگ بدمون میاد یا می ترسیم.
اما خود این زندگی و حضور داشتن در دنیا لذت نداره. اما سن که میره بالا همین هم لذت بخش می شه. چون کم کم همه دنیای بیرون برات جالب میشه. وقتی توجه آدم به دنیای بیرون جلب میشه، به زندگی ای که کم کم داره از دستش می ده... بعدش حس میکنه که خودش هنوز هم در همین دنیا هست و میبینه که اگه دستشو بالا بیاره، بالا میاد و اگه دستشو تکون بده از دور هم مردم می بینند، پس حضورشو در بیرون هم حس میکنه و حس میکنه که دستش بالا اومده و می بینه که خودش هم توی این بیرونی که همیشه می دید هستش. پس متوجه میشه که خودش هم حضور بیرونی داره... و دیگه میتونه از زندگی کوتاه هم لذت ببره و ...

اما راستش خودم هم هنوز کاملا قانع نشدم. این حرفی که زدم درسته اما شاید باید دقیق بشه.

گاهی وقتا به یک چیزی شوق و خواستن و
desire
لاعلاج پیدا می کنی - و آن همیشه بیرونی است.
ممکن است زندگی دیگران باشد.

آر گفت...

به نظر میاد که تا یه حدی قانعم کردی...ولی بیشتر باید روش فکر کنم!