شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۳

اولی: بیا شطرنج بازی کنیم.
دومی: بی کاری؟ برو یه کار دیگر بکن.
اولی: آخه بازیش باحاله. ببین، این یک بازی دو نفره است که ...
دومی: خوب بشین با خودت بازی کن. قواعدش رو که بلدی، اول یک طرف میز بشین و با سفید یک حرکت کن، بعدش برو روی اون صندلی بشین ...
اولی: این بازی همه لذتش به دو نفره بودنشه
دومی: خوب وقتی اون طرف نشستی، سعی کن مستقل فکر کنی (و یادت بره که اون طرفت-خودت- چی فکر کرده).
اولی: خودت هم داری میگی: خوب هردو لذت می برند دیگه.
آره وقت می بره، اما بجاش کلی فکر و تجربه و تکنیک شطرنج یاد می گیری.
دومی: اوهوم. اما نه. وقتی تموم شد چی؟ آخرش so what؟
اولی: خوب یکی برنده میشه.
دومی: جایزه میدن؟
اولی: نه، گرچه اونطوری هیجانش بیشتره.
[...]
دومی: باشه بازی کنیم، ولی زیاد طول نکشه.
...


هر حرکتی که بکنی، برای حریف _ جالب است./ زیرا با فکری در بیرون خود مواجه می شود./ همیشه چیزهایی برای آدم جالبند که در بیرون او هستند. علاقه به چیزهای درونی یک بیماری است(!) / در حرکت خودش، به تنهایی، زیبایی نمی بیند، اما در عوض، برق چشمانِ دیگری که در اثر حرکت وی ایجاد شده است که او را به شعف ناخودآگاه می رساند. / هر حرکت، تنها به دیگری pleasureمی دهد. / یعنی هیچ حرکت آدم برای خودش لذت ندارد. اما در مجموع، بازی خوبی است.
هر حرکن یک طرفه است (به سمت خالی بیرون)، اما تقارنی پایدار در کل بازی برقرار می شود.
در ضمن بازی پر از کرکری با حال تره. شلوغ پلوغ از طرف تماشاچی ها و چه از کرکری طرفین در رینگ. /

خوبیِ مفهوم بازی اینه که وقتی تمام شد، فقط یک بازی است که تمام شده نه چیز دیگر. / می شه از اول هم شروع کرد. / می توان صفحه شطرنج را و توی کمد ریخت. مهره ها فقط برای همین کارند و نه چیز دیگری. چیزی از دنیا تخریب نمیشود و آنتروپی در هیچ جایی و در هیچ روح وجسمی وارد نمی شود. البته مغز آدم با شطرنج کمی خسته می شود. / یک بازی شطرنجی معمولا آنقدر جدی نیست که برایش دعوا راه بیندازی. یک سری مهره مصنوعیند. آدم نیستند. یک سری مهره قرار دادی، برای همین کارهستند که از مغازه سر کوچه خریده ای.

لذتِ تفکر خودت را غیرمستقیم به آن پی می بری. اما لذت و تفکر را همراه می کنی. مشغول بازی می شوی: حرکت و فیدبک و حرکت و فید بک. همیشه فکر می کی از بیرون روح مثبتی جریان دارد و باعث می شود حرکت بعدی را انجام دهی و در این تقارن، دو مفهوم بیرونی تا آخر بازی بر سر میز می مانند. در طی بازی، از حست اخباری می رسد که گویا پروسه های متفکرانه خوبی در بیرون خودآگاهیت در جریان است. / بازی، هر تعامل یک نفر است با چیزهای بیرون خودش با واسطه. به شرط آنکه در قوانین بازی تقارن باشد. (22دی، ipm)

نتیجه: we play and depart

هیچ نظری موجود نیست: